تبلیغات متنی
آزمون علوم پایه دامپزشکی
ماسک سه لایه
خرید از چین
انجام پروژه متلب
حمل خرده بار به عراق
چت روم
Bitmain antminer ks3
چاپ ساک دستی پلاستیکی
برتر سرویس
لوله بازکنی در کرج
گردشگری و جاذبه های توریستی
گردشگری و جاذبه های توریستی
گردشگری و جاذبه های توریستی
نگارش در تاريخ 3 ارديبهشت 1396 توسط کیاناجون

معمولا تصور می کنیم سلامت و ایمنی کوهنوردان و در ورزش کوهنوردی در گرو بحث آموزش و فراگیری کمک های اولیه است ولی رفتارهای اجتماعی ما هم می تواند تضمین کننده سلامت و ایمنی ما در بعد اجتماعی ورزشی ما باشد.
متن ذیل نکته های ظریفی است از دیدگاه یک کوهنورد. متنی که به نکات دقیقی اشاره کرده است که جالب و مورد توجه است. توجه شما را به متن مذکور جلب می نماییم:

تعرض و تجاوز به حریم های خصوصی تبعاتی به دنبال دارد که گاهی از آن غافل میشویم، این در حالی است که زیاده خواهی های ما روز به روز در حال فزون و حریم های خصوصی در حال گسترش است.

از زن و شوهر و فرزندان که شبکه های اجتماعی و گوشی خود را حریم خصوصی پنداشته و دیگران را از ورود بدان منع میکنند تا نشستن خانواده ای در پارک که شعاع ۵۰ متری خود را حریم خصوصی میدانند و ورود خانواده ای دیگر را تعدی به حریم خود تلقی میکنند.

در کوهنوردی هم وجود چنین قاعده و قانون نانوشته ای مستثنی نیست و باید به حریم های خصوصی احترام قائل شد که احترام بدان، احترام به خود و شخصیتمان است.

از چادر زدن در منطقه ای فراخ در همسایگی چادری دیگر، تا صعود از دیواره و انتخاب مسیری جهت صعود، هر یک حریمی دارد که ما ملزم به رعایت آن هستیم.

در امر گردشگری هم از این قاعده مستثنی نیستیم و باید بدانیم که هر منطقه گردشگری و ساکنانش برای خود حریمی دارد و حرمتی، که شکستن آن، نوعی بی احترامی به خود تلقی شده، که دامنه این بی احترامی در نهایت به خود ما و گردشگرانی ختم خواهد شد که بعد از ما بدانجا وارد خواهد شد.

نمونه بارز این نوع برخورد قهر امیز را شاید بتوان در روستای” مارین” شهر گچساران سراغ گرفت که به هر دلیلی دل خوشی از گردشگران ندارند و در ورودی روستا موانعی جهت عدم ورود گردشگران نصب کرده اند.

اما هدف از این نوشتار پرداختن به همین موضوع در حیطه کوهنوردی است، آنچنانکه باید گفت به طور مثال در عرصه ورزش کوهنوردی میتوان به روستای دره مرادبیگ همدان اشاره کرد که مبدا بسیاری از علاقمندان جهت صعود به قله یخچال است.
این روستا در جنوب همدان واقع شده و در روزهای جمعه میزبان کوهنوردان فراوانی است که با خود صدها خودرو همراه دارند به نحوی یکی از معضلات کوهنوردان و مردم بومی، پارک و پارکینگ خودرو هست.

اینکه ساعت ۴ صبح کنار پنجره منزل مسکونی اهالی روستا، خودرو خود را پارک و با سروصدا کوله خود را برداری و باعث بیداری اهالی گردی جز مزاحمت نام دیگری را نمیتوانی بر آن بگذاری که خود نوعی وندالیسم و مردم آزاری است، بخصوص اینکه همین میزبانان هم در روز تعطیل” میزبان مهمانان خانواده” و فرزندانی هستند که جایی برای پارک ندارند.

اینکه اهل منزل صبح شاهد پارک خودرو شما در مقابل درب خروجی پارکینگ منزل خود باشد و تا بازگشت شما چشم انتظار باشد امر نکوهیده ای است که علی القاعده نمیتوان از رضایت ساکنین روستا در چنین مواردی سراغ گرفت.

لذا نتیجه چنین رفتارهایی، آنی میشود که در اخبار منتشر شده که عده ای به خودروهایی که در روستا و کوچه باغ های روستا، پارک شده بود آسیب رسانده اند که این کار مورد اعتراض بسیاری واقع شده است.

ضمن رد این اقدام نابخردانه، باید دلیل این اتفاق نامیمون را در درون خود و رفتارمان کنترل کنیم چرا که گاهی با رفتار خود، چاره ای جز اقدام قهری برای میزبان قایل نیستیم.

امیدواریم که این نوع اقدامات غلط از سوی دو طرف اصلاح و شاهد دوستی و رفاقت بین میزبان و مهمان باشیم تا لذت گروهی باعث عذاب گروهی دیگر نشود.

برچسب ها : کوهنوردی،آموزش،حریم،طبیعت،قانون,

نگارش در تاريخ 30 ارديبهشت 1396 توسط کیاناجون

● از تولد تا آغاز جوانی کوروش کبیر



دوران خردسالی کوروش کبیر را هاله ای از افسانه ها در برگرفته است. افسانه هایی که گاه چندان سر به ناسازگاری برآورده اند که تحقیق در راستی و ناراستی جزئیات آنها ناممکن می نماید. لیکن خوشبختانه در کلیات ، ناهمگونی روایات بدین مقدار نیست. تقریباً تمامی این افسانه ها تصویر مشابهی از آغاز زندگی کوروش کبیر ارائه می دهند،تصویری که استیاگ ( آژی دهاک )، پادشاه قوم ماد و نیای مادری او را در مقام نخستین دشمنش قرار داده است.

 

استیاگ - سلطان مغرور، قدرت پرست و صد البته ستمکار ماد - آنچنان دل در قدرت و ثروت خویش بسته است که به هیچ وجه حاضر نیست حتی فکر از دست دادنشان را از سر بگذراند. از این روی هیچ چیز استیاگ را به اندازه ی دخترش ماندانا نمی هراساند. این اندیشه که روزی ممکن است ماندانا صاحب فرزندی شود که آهنگ تاج و تخت او کند ، استیاگ را برآن می دارد که دخترش را به همسری کمبوجیه ی پارسی – که از جانب او بر انزان حکم می راند - درآورد.

 

مردم ماد همواره پارسیان را به دیده ی تحقیر نگریسته اند و چنین نگرشی استیاگ را مطمئن می ساخت که فرزند ماندانا ، به واسطه ی پارسی بودنش ، هرگز به چنان مقام و موقعیتی نخواهد رسید که در اندیشه ی تسخیر سلطنت برآید و تهدیدی متوجه تاج و تختش کند. ولی این اطمینان چندان دوام نمی آورد. درست در همان روزی که فرزند ماندانا دیده می گشاید ، استیاگ را وحشت یک کابوس متلاطم می سازد. او در خواب ، ماندانا را می بیند که به جای فرزند بوته ی تاکی زاییده است که شاخ و برگهایش سرتاسر خاک آسیا را می پوشاند. معبرین درباره ی در تعبیر این خواب می گویند کودکی که ماندانا زاییده است امپراتوری ماد را نابود خواهد کرد، بر سراسر آسیا مسلط گشته و قوم ماد را به بندگی خواهد کشاند.

 

وحشت استیاگ دوچندان می شود. بچه را از ماندانا می ستاند و به یکی از نزدیکان خود به نام هارپاگ می دهد. بنا به آنچه هرودوت نقل کرده است ، استیاگ به هارپاگ دستور می دهد که بچه را به خانه ی خود ببرد و سر به نیست کند. کوروش کودک را برای کشتن زینت می کنند و تحویل هارپاگ می دهند اما از آنجا که هارپاگ نمی دانست چگونه از پس این مأموریت ناخواسته برآید ، چوپانی به نام میتراداتس ( مهرداد ) را فراخوانده ، با هزار تهدید و ترعیب ، این وظیفه ی شوم را به او محول می کند. هارپاگ به او می گوید شاه دستور داده این بچه را به بیابانی که حیوانات درنده زیاد داشته باشد ببری و درآنجا رها کنی ؛ در غیر این صورت خودت به فجیع ترین وضع کشته خواهی شد. چوپان بی نوا ، ناچار بچه را برمی دارد و روانه ی خانه اش می شود در حالی که می داند هیچ راهی برای نجات این کودک ندارد و جاسوسان هارپاگ روز و شب مراقبش خواهند بود تا زمانی که بچه را بکشد.

 

اما از طالع مسعود کوروش کبیر و از آنجا که خداوند اراده ی خود را بالا تر از همه ی اراده های دیگر قرار داده ، زن میتراداتس در غیاب او پسری می زاید که مرده به دنیا می آید و هنگامی که میتراداتس به خانه می رسد و ماجرا را برای زنش باز می گوید ، زن و شوهر که هر دو دل به مهر این کودک زیبا بسته بودند ، تصمیم می گیرند کوروش را به جای فرزند خود بزرگ کنند. میتراداتس لباسهای کوروش را به تن کودک مرده ی خود می کند و او را ، بدانسان که هارپاگ دستور داده بود ، در بیابان رها می کند.

 

کوروش کبیر تا ده سالگی در دامن مادرخوانده ی خود پرورش می یابد. هرودوت دوران کودکی کوروش را اینچنین وصف می کند : « کوروش کودکی بود زبر و زرنگ و باهوش ،‌ و هر وقت سؤالی از او می کردند با فراست و حضور ذهن کامل فوراً جواب می داد. در او نیز همچون همه ی کودکانی که به سرعت رشد می کنند و با این وصف احساس می شود که کم سن هستند حالتی از بچگی درک می شد که با وجود هوش و ذکاوت غیر عادی او از کمی سن و سالش حکایت می کرد. بر این مبنا در طرز صحبت کوروش نه تنها نشانی از خودبینی و کبر و غرور دیده نمی شد بلکه کلامش حاکی از نوعی سادگی و بی آلایشی و مهر و محبت بود.

 

بدین جهت همه بیشتر دوست داشتند کوروش کبیر را در صحبت و در گفتگو ببینند تا در سکوت و خاموشی.از وقتی که با گذشت زمان کم کم قد کشید و به سن بلوغ نزدیک شد در صحبت بیشتر رعایت اختصار می کرد ،‌ و به لحنی آرامتر و موقرتر حرف می زد. کم کم چندان محجوب و مؤدب شد که وقتی خویشتن را در حضور اشخاص بزرگسالتر از خود می یافت سرخ می شد و آن جوش و خروشی که بچه ها را وا می دارد تا به پر و پای همه بپیچند و بگزند در او آن حدت و شدت خود را از دست می داد.

 

از آنجا اخلاقاً آرامتر شده بود نسبت به دوستانش بیشتر مهربانی از خود نشان می داد.کوروش کبیر در واقع به هنگام تمرین های ورزشی ، از قبیل سوارکاری و تیراندازی و غیره ، که جوانان هم سن و سال اغلب با هم رقابت می کنند ، او برای آنکه رقیبان خود را ناراحت و عصبی نکند آن مسابقه هایی را انتخاب نمی کرد که می دانست در آنها از ایشان قوی تر است و حتماً برنده خواهد شد ، بلکه آن تمرین هایی را انتخاب می نمود که در آنها خود را ضعیف تر از رقیبانش می دانست ، و ادعا می کرد که از ایشان پیش خواهد افتاد و از قضا در پرش با اسب از روی مانع و نبرد با تیر و کمان و نیزه اندازی از روی زین ، با اینکه هنوز بیش از اندازه ورزیده نبود ، اول می شد.

 

کوروش وقتی هم مغلوب می شد نخستین کسی بود که به خود می خندید. از آنجا که شکست های کوروش در مسابقات وی را از تمرین و تلاش در آن بازیها دلزده و نومید نمی کرد ، و برعکس با سماجت تمام می کوشید تا در دفعه ی بعد در آن بهتر کامیاب شود ؛ در اندک مدت به درجه ای رسید که در سوارکاری با رقیبان خویش برابر شد و بازهم چندان شور و حرارت به خرج می داد تا سرانجام از ایشان هم جلو زد. وقتی کوروش در این زمینه ها تعلیم و تربیت کافی یافت به طبقه ی جوانان هیجده تا بیست ساله درآمد ، و در میان ایشان با تلاش و کوشش در همه ی تمرین های اجباری ، با ثبات و پایداری ، با احترام و گذشت به سالخوردگان و با فرمانبردایش از استان انگشت نما گردید. »

 

زندگی کوروش جوان بدین حال ادامه یافت تا آنکه یک روز اتفاقی روی داد که مقدر بود زندگی کوروش را دگرگون سازد ؛ : « یک روز که کوروش در ده با یاران خود بازی می کرد و از طرف همه ی ایشان در بازی به عنوان پادشاه انتخاب شده بود پیشآمدی روی داد که هیچکس پی آمدهای آنرا پیش بینی نمی کرد. کوروش بر طبق اصول و مقررات بازی چند نفری را به عنوان نگهبانان شخصی و پیام رسانان خویش تعیین کرده بود. هر یک به وظایف خویش آشنا بود و همه می بایست از فرمانها و دستورهای فرمانروای خود در بازی اطاعت کنند.

 

یکی از بچه ها که در این بازی شرکت داشت و پسر یکی از نجیب زادگان ماد به نام آرتمبارس بود ، چون با جسارت تمام از فرمانبری از کوروش خودداری کرد توقیف شد و بر طبق اصول و مقررات واقعی جاری در دربار پادشاه اکباتان شلاقش زدند. وقتی پس از این تنبیه ، که جزو مقررات بازی بود ، ولش کردند پسرک بسیار خشمگین و ناراحت بود ، چون با او که فرزند یکی از نجبای قوم بود همان رفتار زننده و توهین آمیزی را کرده بودند که معمولاً با یک پسر روستایی حقیر می کنند.

 

رفت و شکایت به پدرش برد. آرتمبارس که احساس خجلت و اهانت فوق العاده ای نسبت به خود کرد از پادشاه بارخواست ، ماجرا را به استحضار او رسانید و از اهانت و بی حرمتی شدید و آشکاری که نسبت به طبقه ی نجبا شده بود شکوه نمود. پادشاه کوروش و پدرخوانده ی او را به حضور طلبید و عتاب و خطابش به آنان بسیار تند و خشن بود. به کوروش گفت: « این تویی ، پسر روستایی حقیری چون این مردک ، که به خود جرئت داده و پسر یکی از نجبای طراز اول مرا تنبیه کرده ای؟ » کوروش جواب داد:

 

« هان ای پادشاه ! من اگر چنین رفتاری با او کرده ام عملم درست و منطبق بر عدل و انصاف بوده است. بچه های ده مرا به عنوان شاه خود در بازی انتخاب کرده بودند ، چون به نظرشان بیش از همه ی بچه های دیگر شایستگی این عنوان را داشتم. باری ، در آن حال که همگان فرمان های مرا اجرا می کردند این یک به حرفهای من گوش نمی داد. »

 

استیاگ دانست که این یک چوپان زاده ی معمولی نیست که اینچنین حاضر جوابی می کند ! در خطوط چهره ی او خیره شد ، به نظرش شبیه به خطوط چهره ی خودش می آمد. بی درنگ شاکی و پسرش را مرخص کرد و آنگاه میتراداتس را خطاب قرار داده بی مقدمه گفت : « این بچه را از کجا آورده ای؟ ». چوپان بیچاره سخت جا خورد ، من من کنان سعی کرد قصه ای سر هم کند و به شاه بگوید ولی وقتی که استیاگ تهدیدش کرده که اگر راست نگوید همانجا پوستش را زنده زنده خواهد کند ، تمام ماجرا را آنسان که می دانست برایش بازگفت.

 

استیاگ بیش از آنکه از هارپاگ خشمگین شده باشد از کوروش ترسیده بود. بار دیگر مغان دربار و معبران خواب را برای رایزنی فراخواند. آنان پس از مدتی گفتگو و کنکاش اینچنین نظر دادند : « از آنجا این جوان با وجود حکم اعدامی که تو برایش صادر کرده بودی هنوز زنده است معلوم می شود که خدایان حامی و پشتیبان وی هستند و اگر تو بر وی خشم گیری خود را با آنان روی در رو کرده ای ، با این حال موجبات نگرانی نیز از بین رفته اند ، چون او در میان همسالان خود شاه شده پس خواب تو تعبیر گشته است و او دیگر شاه نخواهد شد به این معنی که دختر تو فرزندی زاییده که شاه شده. بنابرین دیگر لازم نیست که از او بترسی ، پس او را به پارس بفرست. »

 

تعبیر زیرکانه ی مغان در استیاگ اثر کرد و کوروش به سوی پدر و مادر واقعی خود در پارسومش فرستاده شد تا دوره ی تازه ای از زندگی خویش را آغاز نماید. دوره ای که مقدر بود دوره ی عظمت و اقتدار او و قوم پارس باشد.

 

● نخستین نبرد کوروش

میتراداتس ( ناپدری کوروش) پس از آنکه با تهدید استیاگ مواجه شد ، داستان کودکی کوروش و چگونگی زنده ماندن کوروش را آنگونه که می دانست برای استیاگ بازگو کرد و طبعاً در این میان از هارپاگ نیز نام برد. هرچند معبران خواب و مغان درباری با تفسیر زیرکانه ی خود توانستند استیاگ را قانع کنند که زنده ماندن کوروش و نجات یافتنش از حکم اعدام وی ، تنها در اثر حمایت خدایان بوده است ، اما این موضوع هرگز استیاگ را برآن نداشت که چشم بر گناه هارپاگ بپوشاند و او را به خاطر اهمال در انجام مسئولیتی که به وی سپرده بود به سخت ترین شکل مجازات نکند. استیاگ فرمان داد تا به عنوان مجازات پسر هارپاگ را بکشند. آنچه هرودوت در تشریح نحوه ی اجرای این حکم آورده است بسیار سخت و دردناک است:

 

پسر هارپاگ را به فرمان پادشاه ماد کشتند و در دیگ بزرگی پختند ، آشپزباشی شاه خوراکی از آن درست کرد که در یک مهمانی شاهانه – که البته هارپاگ نیز یکی از مهمانان آن بود – بر سر سفره آوردند ؛ پس صرف غذا و باده خواری مفصل ، استیاگ نظر هارپاگ را در مورد غذا پرسید و هارپاگ نیز پاسخ آورد که در کاخ خود هرگز چنین غذای لذیذ و شاهانه ای نخورده بود ؛ آنگاه استیاگ در مقابل چشمان حیرت زده ی مهمانان خویش فاش ساخت که آن غذای لذیذ گوشت پسر هارپاگ بوده است.

 

صرف نظر از اینکه آیا آنچه هرودوت برای ما نقل می کند واقعاً رخ داده است یا نه ، استیاگ با قتل پسر هارپاگ یک دشمن سرسخت بر دشمنان خود افزود. هرچند هارپاگ همواره می کوشید ظاهر آرام و خاضعانه اش را در مقابل استیاگ حفظ کند ولی در ورای این چهره ی آرام و فرمانبردار ، آتش انتقامی کینه توزانه را شعله ور نگاه می داشت ؛ به امید روزی که بتواند ستمهای استیاگ را تلافی کند. هارپاگ می دانست که به هیچ وجه در شرایطی نیست که توانایی اقدام بر علیه استیاگ را داشته باشد ، بنابرین ضمن پنهان کردن خشم و نفرتی که از استیاگ داشت تمام تلاشش را برای جلب نظر مثبت وی و تحکیم موقعیت خود در دستگاه ماد به کار گرفت. تا آنکه سرانجام با درگرفتن جنگ میان پارسیان( به رهبری کوروش ) و مادها ( به سرکردگی استیاگ ) فرصت فرونشاندن آتش انتقام فراهم آمد.

 

هنوز جزئیات فراوانی از این نبرد بر ما پوشیده است. مثلاً ما نمی دانیم که آیا این جنگ بخشی از برنامه ی کلی و از پیش طرح ریزی شده ی کوروش کبیر برای استیلا بر جهان آن زمان بوده است یا نه ؛ حتی دقیقاً نمی دانیم که کوروش ، خود این جنگ را آغاز کرده یا استیاگ او را به نبرد واداشته است. یک متن قدیمی بابلی به نام « سالنامه ی نبونید » به ما می گوید که نخست استیاگ – که از به قدرت رسیدن کوروش در میان پارسیان سخت نگران بوده است – برای از بین بردن خطر کوروش بر وی می تازد و به این ترتیب او را آغازگر جنگ معرفی می کند. در عین حال هرودوت ، برعکس بر این نکته اصرار دارد که خواست و اراده ی کوروش را دلیل آغاز جنگ بخواند.

 

باری ، میان پارسیان و مادها جنگ درگرفت. جنگی که به باور بسیاری از مورخین بسیار طولانی تر و توانفرساتر از آن چیزی بود که انتظار می رفت. استیاگ تدابیر امنیتی ویژه ای اتخاذ کرد ؛ همه ی فرماندهان را عزل کرد و شخصاً در رأس ارتش قرار گرفت و بدین ترتیب خیانت های هارپاگ را – که پیشتر فرماندهی ارتش را به او واگذار کرده بود – بی اثر ساخت. گفته می شود که این جنگ سه سال به درازا کشید و در طی این مدت ، دو طرف به دفعات با یکدیگر درگیر شدند. در شمار دفعات این درگیری ها اختلاف هست. هرودوت فقط به دو نبرد اشاره دارد که در نبرد اول استیاگ حضور نداشته و هارپاگ که فرماندهی سپاه را بر عهده دارد به همراه سربازانش میدان را خالی می کند و می گریزد. پس از آن استیاگ شخصاً فرماندهی نیروهایی را که هنوز به وی وفادار مانده اند بر عهده می گیرد و به جنگ پارسیان می رود ، لیکن شکست می خورد و اسیر می گردد. و اما سایر مورخان با تصویری که هرودوت از این نبرد ترسیم می کند موافقت چندانی نشان نمی دهند. از جمله ” پولی ین“ که چنین می نویسد :

 

« کوروش سه بار با مادی ها جنگید و هر سه بار شکست خورد. صحنه ی چهارمین نبرد پاسارگاد بود که در آنجا زنان و فرزندان پارسی می زیستند . پارسیان در اینجا بازهم به فرار پرداختند ... اما بعد به سوی مادی ها – که در جریان تعقیب لشکر پارس پراکنده شده بودند – بازگشتند و فتحی چنان به کمال کردند که کوروش دیگر نیازی به پیکار مجدد ندید. »

 

نیکلای دمشقی نیز در روایتی که از این نبرد کوروش ثبت کرده است به عقب نشینی پارسیان به سوی پاسارگاد اشاره دارد و در این میان غیرتمندی زنان پارسی را که در بلندی پناه گرفته بودند ستایش می کند که با داد و فریادهایشان ، پدران ، برادران و شوهران خویش را ترغیب می کردند که دلاوری بیشتری به خرج دهند و به قبول شکست گردن ننهند و حتی این مسأله را از دلایل اصلی پیروزی نهایی پارسیان قلمداد می کند.

 

به هر روی فرجام جنگ ، پیروزی پارسیان و اسارت استیاگ بود. کوروش کبیر به سال ٥٥٠ ( ق.م ) وارد اکباتان ( هگمتانه – همدان ) شد ؛ بر تخت پادشاه مغلوب جلوس کرد و تاج او را به نشانه ی انقراض دولت ماد و آغاز حاکمیت پارسیان بر سر نهاد. خزانه ی عظیم ماد به تصرف پارسیان درآمد و به عنوان یک گنجینه ی بی همتا و یک ثروت لایزال - که بدون شک برای جنگ های آینده بی نهایت مفید خواهد بود - به انزان انتقال یافت.

 

کوروش کبیر پس از نخستین فتح بزرگ خویش ، نخستین جوانمردی بزرگ و گذشت تاریخی خود را نیز به نمایش گذاشت. استیاگ – همان کسی که از آغاز تولد کوروش همواره به دنبال کشتن وی بوده است–پس از شکست و خلع قدرتش نه تنها به هلاکت نرسید و رفتارهای رایجی که درآن زمان سرداران پیروز با پادشاهان مغلوب می کردند در مورد او اعمال نشد ، که به فرمان کوروش توانست تا پایان عمر در آسایش و امنیت کامل زندگی کند و در تمام این مدت مورد محبت و احترام کوروش بود. بعدها با ازدواج کوروش و آمیتیس ( دختر استیاگ و خاله ی کوروش ) ارتباط میان کوروش و استیاگ و به تبع آن ارتباط میان پارسیان و مادها ، نزدیک تر و صمیمی تر از گذشته شد. ( گفتنی است چنین ازدواجهای درون خانوادگی در دوران باستان – بویژه در خانواده های سلطنتی – بسیار معمول بوده است). پس از نبردی که امپراتوری ماد را منقرض ساخت ، در حدود سال ٥٤٧ ( ق.م ) ، کوروش به خود لقب پادشاه پارسیان داد و شهر پاسارگاد را برای یادبود این پیروزی بزرگ و برگزاری جشن و سرور پیروزمندانه ی قوم پارس بنا نهاد.

 

● نبرد سارد

سقوط امپراتوری قدرتمند ماد و سربرآوردن یک دولت نوپا ولی بسیار مقتدر به نام ” دولت پارس “ برای کرزوس ، پادشاه لیدی - همسایه ی باختری ایران ، سخت نگران کننده و باورنکردنی بود. گذشته از آنکه امپراتور خودکامه ی ماد ، برادر زن کرزوس بود و دو پادشاه روابط خویشاوندی بسیار نزدیکی با یکدیگر داشتند ، نگرانی کرزوس از آن جهت بود که مبادا پارسیان تازه به قدرت رسیده ، مطامعی خارج از مرزهای امپراتوری ماد داشته باشند و با تکیه بر حس ملی گرایی منحصر بفرد سربازان خود ، تهدیدی متوجه حکومت لیدی کنند. کرزوس خیلی زود برای دفع چنین تهدیدی وارد عمل گردید و دست به کار تشکیل ائتلاف مهیبی از بزرگترین ارتشهای جهان آن زمان شد ؛ ائتلافی که اگر به موقع شکل می گرفت بدون شک ادامه ی حیات دولت نوپای پارس را مشکل می ساخت.

 

فرستادگانی از جانب دولت لیدی به همراه انبوهی از هدایا و پیشکش های شاهانه به لاسدمون ( لاکدومنیا ، پایتخت اسپارت ) اعزام شدند تا از آن کشور بخواهند برای کمک به جنگ با امپراتوری جدید،سربازان و تجهیزات نظامی خود را در اختیار لیدی قرار دهد. از نبونید ( پادشاه بابل ) و آمیسیس ( فرعون مصر ) نیز درخواست های مشابهی به عمل آمد. واحدهایی از ارتش لیدی نیز ماموریت یافتند تا با گشت زنی در سرزمین تراکیه ، به استخدام نیروهای جنگی مزدور برای نبرد با پارسیان بپردازند. ناگفته پیداست که چنین ارتش متحدی تا چه اندازه می توانست قدرتمند و مرگبار باشد. در عین حال ، کرزوس برای محکم کاری کسانی را نیز به معابد شهرهای مختلف - از جمله معابد دلف ، فوسید و دودون - فرستاد تا از هاتفان غیبی معابد ، نظر خدایان را نیز در مورد این جنگ جویا شود. از آنچه در سایر معابد گذشت بی اطلاعیم ولی پاسخی که هاتف غیبی معبد دلف به سفیران کرزوس داد اینچنین بود :

 

« خدایان ، پیش پیش به کرزوس اعلام می کنند که در جنگ با پارسیان امپراتوری بزرگی را نابود خواهد کرد. خدایان به او توصیه می کنند که از نیرومندترین یونانیان کسانی را به عنوان متحد با خود همراه سازد. به او می گویند که وقتی قاطری پادشاه می شود کافی است که او کناره های شنزار رود هرمس را در پیش گیرد و بگریزد و از اینکه او را ترسو و بی غیرت بنامند خجالت نکشد.»

این پیشگویی کرزوس را در حیرت فرو برد. او به این نکته اندیشید که اصلاَ با عقل جور در نمی آید که قاطری پادشاه شود. بنابرین قسمت اول آن پیشگویی را - که می گفت کرزوس نابود کننده ی یک امپراتوری بزرگ خواهد بود - به فال نیک گرفت و آماده ی نبرد شد. ولی همه چیز بدانسان که کرزوس در نظر داشت پیش نمیرفت. اسپارتیها اگر چه سفیر کرزوس را به نیکی پذیرا شدند و از هدایای او به بهترین شکل تقدیر کردند ولی در مورد کمک نظامی در جنگ پاسخ روشنی ندادند. حاکمان بابل و مصر نیز وعده دادند که در سال آینده نیروهایشان را راهی جنگ خواهند کرد.

 

با این همه کرزوس تصمیم خود را گرفته بود و در سال ٥٤٦ پیش از میلاد ، با تمام نیروهایی که توانسته بود گرد آورد – از جمله سواره نظام معروف خود که در جهان آن زمان به عنوان بی باک ترین و کارآزموده ترین سواره نظام در تمام ارتش ها شهره بودند - از سارد خارج شد. سپاه لیدی از رود هالیس ( که مرز شناخته شده ی دولتین لیدی و ماد بود ) گذشت و وارد کاپادوکیه در خاک ایران گردید.

 

پس از آن نیز غارت کنان در خاک ایران پیش رفت و شهر پتریا را نیز متصرف شد. سپاهیان لیدیایی ، در حال پیشروی در خاک ایران دارایی های تمامی مناطقی را که اشغال می شد چپاول می نمودند و مردم آن مناطق را نیز به بردگی می گرفتند. ولیکن ناگهان سربازان لیدیایی با چیز غیر منتظره ای روبرو شدند ؛ ارتش ایران به فرماندهی کوروش کبیر به سوی آنها می آمد! ظاهراَ یک لیدیایی خائن که از جانب کرزوس مامور بود تا از سرزمین های تراکیه برای او سرباز اجیر کند ، به ایران آمده بود و کوروش را در جریان توطئه ی کرزوس قرار داده بود. نخستین بار ، سپاهیان ایرانی و لیدیایی در دشت پتریا درگیر شدند.

 

به گفته ی هرودوت هر دو لشکر تلفات سنگینی را متحمل شدند و شب هنگام در حالی که هیچ یک نتوانسته بودند به پیروزی برسند ، از یکدیگر جدا شدند. کرزوس که به سختی از سرعت عمل نیروهای پارسی جا خورده بود ، تصمیم گرفت شب هنگام میدان را خالی کند و به سمت سارد عقب نشید. به این امید که از یک سو پارسیان نخواهند توانست از کوههای پر برف و راههای صعب العبور لیدی بگذرند و به ناچار زمستان را در همان محل اردو خواهند زد و از سوی دیگر تا پایان فصل سرما ، نیروهای متحدین نیز در سارد به او خواهند پیوست و با تکیه بر قدرت آنان خواهد توانست کوروش را غافلگیر نموده ، از هر طرف به ایران حمله ور شود. پس از رسیدن به سارد ، کرزوس مجدداَ سفیرانی به اسپارت ، بابل و مصر فرستاد و به تاکید از آنان خواست حداکثر تا پنج ماه دیگر نیروهای کمکی خود را ارسال دارند.

 

صبح روز بعد ، چون کوروش از خواب برخواست و میدان نبرد را خالی دید ، بر خلاف پیش بینی های کرزوس ، تصمیمی گرفت که تمام نقشه های او را نقش برآب کرد. سربازان ایرانی نه تنها در اردوگاه خود متوقف نشدند ، بلکه با جسارت تمام راه سارد را در پیش گرفتند و با گذشتن از استپهای ناشناخته و کوهستان های صعب العبور کشور لیدی ، از دشت سارد سر درآوردند و در مقابل پایتخت اردو زدند. وقتی که کرزوس خبردار شد که سپاهیان کوروش بر سختی زمستان فائق آمده اند و بی هیچ مشکلی تا قلب مملکتش پیش روی کرده اند غرق در حیرت گردید. از یک طرف هیچ امیدی به رسیدن نیروهای کمکی از اسپارت ، بابل و مصر نمانده بود و از طرف دیگر کرزوس پس از رسیدن به سارد ، سربازان مزدوری را که به خدمت گرفته بود نیز مرخص کرده بود چون هرگز گمان نمی کرد که پارسی ها به این سرعت تعقیبش کنند و جنگ را به دروازه های سارد بکشانند. بنابرین تنها راه چاره ، سامان دادن به همان نیروهای باقی مانده در شهر و فرستادن آنان به نبرد پارسیان بود.

 

کوروش می دانست که جنگیدن در سرزمین بیگانه ، برای سربازان پارسی بسیار سخت تر از دفاع در داخل مرزهای کشور خواهد بود و از سوی دیگر فزونی نیروهای دشمن و توانایی مثال زدنی سواره نظام لیدی ، نگرانش می کرد. لذا به توصیه دوست مادی خود ، هارپاگ ( همان کسی که یکبار جانش را نجات داده بود ) تصمیم گرفت تا خط مقدم لشکرش را با صفی از سپاهیان شتر سوار بپوشاند. اسب ها از هیچ چیز به اندازه ی بوی شتر وحشت نمی کنند و به محض نزدیک شدن به شتران ، عنان اسب از اختیار صاحبش خارج می شود.

بنابرین سواره نظام لیدی ، هرچقدر هم که قدرتمند باشد ، به محض رسیدن به اولین گروه از سپاهیان پارس عملاَ از کار خواهد افتاد. پیاده نظام کوروش نیز دستور یافت تا پشت سر شتران حرکت کند و پس از آنان نیز سواره نظام اسب سوار قرار گرفتند. آنگاه با این فریاد کوروش که « خدا ما را به سوی پیروزی راهنمایی می کند » سپاهیان ایران و لیدی رو در روی یکدیگر قرار گرفتند. جنگ بسیار خونین بود ولی در نهایت آنانکه به پیروزی رسیدند لشکریان پارس بودند. از میان لیدیایی ها ، آنان که زنده مانده بودند - به جز معدودی که دوباره برای گرفتن کمک به کشورهای دیگر رفتند - به درون شهر عقب نشستند و دروازه های شهر را مسدود کردند. به این امید که بالاخره متحدین اسپارتی ، بابلی و مصری از راه می رسند و کار ایرانی ها را یکسره می کنند. پس از شکست و عقب نشینی لیدیایی ها ، پارسیان شهر سارد را به محاصره درآوردند.

 

شهر سارد از هر طرف دیوار داشت بجز ناحیه ای که به کوه بلندی بر می خورد و به خاطر ارتفاع زیاد و شیب بسیار تند آن لازم ندیده بودند که در آن محل استحکاماتی بنا کنند. پس از چهارده روز محاصره ی نافرجام کوروش اعلام کرد به هر کس که بتوانند راه نفوذی به درون شهر بیابد پاداش بسیار بزرگی خواهد داد. بر اثر این وعده بسیاری از سپاهیان در صدد یافتن رخنه ای در استحکامات شهر برآمدند تا آنکه روزی یک نفر پارسی به نام ” هی رویاس “ دید که کلاه خود یک سرباز لیدیایی از بالای دیوار به پایین افتاد. او چست و چالاک پایین آمد ، کلاهش را برداشت و از همان راهی که آمده بود بازگشت. ” هی رویاس “ دیگران را در جریان این اکتشاف قرار داد و پس از بررسی محل ، گروه کوچکی از سپاهیان کوروش به همراه وی از آن مسیر بالا رفته و داخل شهر شدند و پس از مدتی دروازه های شهر را بروی همرزمان خود گشودند.

 

در مورد آنچه پس از ورود پارسیان به داخل شهر سارد روی داد نمی توانیم به درستی و با اطمینان سخن بگوییم ؛ اگر چه در این مورد نیز هر یک از مورخان ، روایتی نقل کرده اند ولی متاسفانه هیچ کدام از این روایات قابل اعتماد نیستند. حتی هرودوت که نوشته های او معمولاَ بیش از سایرین به واقعیت نزدیک است ، آنچه در این مورد خاص می گوید ، حقیقی به نظر نمی رسد. ابتدا روایت گزنفون را می آوریم و سپس به سراغ هرودوت خواهیم رفت :

« وقتی کرزوس را به حضور فاتح آوردند سر به تعظیم فرود آورد و به او گفت : من ، ای ارباب ، به تو سلام می کنم ، زیرا بخت و اقبال از این پس عنوان اربابی را به تو بخشیده است و مرا مجبور ساخته است که آنرا به تو واگذارم. کوروش گفت : من هم به تو سلام می کنم ، چون تو مردی هستی به خوبی خودم و سپس به گفته افزود : آیا حاضری به من توصیه ای بکنی ؟ من می دانم که سربازانم خستگیها و خطرهای بیشماری را متحمل شده و در این فکرند که عنی ترین شهر آسیا پس از بابل یعنی سارد را به تصرف خود درآورند.

 

بدین جهت من درست و عادلانه می دانم که ایشان اجر زحمات خود را بگیرند چون می دانم که اگر ثمره ای از آن همه رنج و زحمت خود نبرند من مدت زیادی نخواهم توانست ایشان را به زیر فرمان خود داشته باشم. در عین حال ، این کار را هم نمی توانم بکنم که به ایشان اجازه دهم شهر را غارت کنند. کرزوس پاسخ داد : بسیار خوب ،‌ پس بگذار بگویم اکنون که از تو قول گرفتم که نخواهی گذاشت سربازانت شهر را غارت کنند و زنان و کودکان ما را نخواهی ربود ، من هم در عوض به تو قول می دهم که لیدیایی ها هر چیز خوب و گرانبها و زیبایی در شهر سارد باشد بیاورند و به طیب خاطر به تو تقدیم کنند.

 

تو اگر شهر سارد را دست نخورده و سالم باقی بگذاری سال دیگر دوباره شهر را مملو از چیزهای خوب و گرانبها خواهی یافت. برعکس ، اگر شهر را به باد نهب و غارت بگیری همه چیز حتی صنایعی را که می گویند منبع نعمت و رفاه مردم است از بین خواهی برد. گنجهای مرا بگیر ولی بگذار که نگهبانانت آن را از دست عاملان من بگیرند. من بیش از حد از خدایان سلب اعتماد کرده ام . البته نمی خواهم بگویم که ایشان مرا فریب داده اند ولی هیچ بهره ای از قول ایشان نبرده ام. بر سردر معبد دلف نوشته شده است:

 

« تو خودت خودت را بشناس!» باری ، من پیش از خودم همواره تصور می کردم که خدایان همیشه باید نسبت به من نر مساعد داشته باشند. ادم ممکن است که دیگران برا بشناسد و هم نشناسد ، و لیکن کسی نیست که خودش را نشناسد. من به سبب ثروتهای سرشاری که داشتم و به پیروی از حرفهای کسانی که از من می خواستند در رأس ایشان قرار بگیرم و نیز تحت تاثیر چاپلوسیهای کسانی که به من می گفتند اگر دلم را راضی کنم و فرماندهی بر ایشان را بپذیرم همه از من اطاعت خواهند کرد و من بزرگترین موجود بشری خواهم بود ضایع شدم و از این حرفها باد کردم و به تصور اینکه شایستگی آن را دارم که بالاتر از همه باشم ، فرماندهی و پیشوایی جنگ را پذیرفتم ولیکن اکنون معلوم می شود که من خودم را نمی شناختم و بیخود به خود می بالیدم که می توانم فاتحانه جنگ با تو را رهبری کنم ، تویی که محبوب خدایانی و به خط مستقیم نسب به پادشاهان می رسانی. امروز حیات من و سرنوشت من تنها به تو بستگی دارد. کوروش گفت :

 

من وقتی به خوشبختی گذشته ی تو می اندیشم نسبت به تو احساس ترحم در خود می کنم و دلم به حالت می سوزد. بنابرین من از هم اکنون زنت و دخترانت را که می گویند داری و دوستان و خدمتکاران و سفره گسترده همچون گذشته ات را به تو پس می دهم. فقط قدغن می کنم که دیگر نباید بجنگی. »

 

و اما اینک به نقل گفته ی هرودوت می پردازیم و پس از آن خواهیم گفت که چرا این روایت نمی تواند با حقیقت منطبق باشد ؛ « کرزوس به خاطرغم و اندوه زیاد در جایی ایستاده بود و حرکت نمی کرد و خود را نمی شناساند. در این حال یکی از سپاهیان پارسی به قصد کشتن او به وی نزدیک گردید که ناگهان پسر کر و لال کرزوس زبان باز کرد و فریاد زد:

 

” ای مرد ! کرزوس را نکش “ بدینگونه سرباز پارسی از کشتن کرزوس منصرف شد و او را دستگیر کرد. به فرمان کوروش ، کرزوس را به همراه ١٤ تن دیگر از نجبای لیدی ، به روی توده ای از هیزم قرار دادند تا در آتش بسوزانند. چون آتش را روشن کردند کرزوس فریاد زد ” آه ! سولون ، سولون “ . کوروش توسط مترجم خود ، معنی این کلمات را پرسید. کرزوس پس از مدتی سکوت گفت: « ای کاش شخصی که اسمش را بردم با تمام پادشاهان صحبت می کرد » کوروش باز هم متوجه منظور کرزوس نشد و دوباره توضیح خواست. سپس کرزوس گفت :

 

« زمانیکه سولون در پایتخت من بود ، خزانه و تجملات و اشیاء قیمتی خود را به او نشان دادم و پرسیدم چه کسی را از همه سعاتمندتر می داند ، در حالی که یقین داشتم که اسم مرا خواهد برد. ولی او گفت تا کسی نمرده نمی توان گفت که سعادتمند بوده یا نه ! » کوروش از شنیدن این سخن متاثر شد و بی درنگ حکم کرد که آتش را خاموش کنند ولی آتش از هر طرف زبانه می کشید و موقع خاموش کردن آن گذشته بود. آنگاه کرزوس گریست و ندا داد « ای آپلن! تو را به بزرگواری خودت سوگند می دهم که اگر هدایای من را پسندیده ای بیا و مرا نجات بده » پس از دعای کرزوس به درگاه آپلن ، باران شدیدی باریدن گرفت و آتش را خاموش کرد. پارسیان که سخت وحشت زده بودند ، در حالی که زرتشت را به یاری می طلبیدند از آنجا گریختند. »

 

این بود روایت هرودوت از آنچه بر پادشاه سارد گذشت. ولی ما دلایلی داریم که باور کردن این روایت را برایمان مشکل می سازند. نخستین دلیل بر نادرست بودن این روایت ، مقدس بودن آتش نزد ایرانیان است که به آنها اجازه نمی داد با سوزاندن پادشاه دشمن ، به آتش – یعنی مقدس ترین چیزی که در تمام عالم وجود دارد - بی حرمتی کرده ، آن را آلوده سازند. دلیل دوم آنست که در سایر مواردی که کوروش بر کشوری فائق آمده ، هرگز چنین رفتاری سراغ نداریم و هرودوت نیز خود اذعان می کند به این که رفتار کوروش با ملل مغلوب و بویژه با پادشاهان آنان بسیار جوانمردانه و مهربانانه بوده است. و بالاخره سومین و مهمترین دلیل آنکه امروز مشخص شده است که اصولاَ در زمان سلطنت کرزوس ، سولون هرگز به سارد سفر نکرده بود بنابرین داستانی که هرودوت نقل می کند به هیچ عنوان رنگی از واقعیت ندارد. چهارمین نکته ی شک برانگیزی که در این روایت وجود دارد آن است که آپولن ، خدای یونانیان بوده و این مسأله یک احتمال قوی پیش می آورد که هرودوت – به عنوان یک یونانی - کوشیده است باورهای مذهبی خود را در این مسأله دخالت دهد.

 

در مورد آنچه در شهر سارد رخ داد نیز روایت های مشابهی نقل شده است که اگر چه در پایان به این نکته می رسند که سربازان پارسی ، شهر را غارت نکرده و با مردم سارد به عطوفت رفتار کرده اند ولی می کوشند به نوعی این رفتار سپاهیان پارس را به عملکرد کرزوس و تاثیر سخنان وی در پادشاه جوان هخامنشی مربوط کنند تا آنکه مستقیماَ دستور کوروش را عامل رفتار جوانمردانه ی سپاهیان ایران بدانند. پس از تسخیر سارد ، تمام کشور لیدیه به همراه سرزمینهایی که پادشاهان آن سابقاَ فتح کرده بودند ، به کشور ایران الحاق شد و بدین ترتیب مرز ایران به مستعمرات یونانی در آسیای صغیر رسید.

 

پس از بدست آوردن سارد ، تمام لیدیه با شهرهای وابسته اش ، به دست کوروش افتاد و حدود ایران به مستعمرات یونانی در آسیای صغیر رسید. این مستعمرات را چنانکه در جای خود خواهد آمد اقوام یونانی بر اثر فشاری که مردم دریایی به اهالی یونان وارد آوردند ، بنا کرده بودند. کوچ کنندگان از سه قوم بودند : ینانها ، الیانها و دریانها. نام یونان به زبان پارسی از نام قوم یکمی آمده است زیرا اهمیت آنها در این دست آورده ها (مستعمرات) بیشتر بود.

هرودوت اوضاع این مستعمرات را چنین می نویسد: ینانهایی که شهر پانیوم وابسته به آنهاست شهرهای خود را در جاهایی بنا کرده اند که از حیث خوبی آب و هوا در هیچ جا مانند ندارد. نه شهرهای بالا می توانند با این شهرها برابری کنند و نه شهرهای پایین ، نه کرانه های خاوری و نه کرانه های باختری .

 

ینانها به چهار لهجه سخن می گویند شهر ینانی ملیطه که در باختر واقع است پس از ان می نویت و پری ین است . این شهرها در کاریه قرار دارند و اهالی آنها به یک زبان سخن می گویند. شهرهای ینانی واقع در لیدیه اینهاست : افس ، کل فن ، لیدوس ، تئوس ، کلازمن ، فوسه. اینها به یک زبان سخن می گویند ولی زبان آنها همانند زبان شهرهای یاد شده در بالا نیست. از سه شهر دیگر ینانی دو شهر در جزیده سامس و خیوس واقع است و سومی ارتیر است که که در خشکی بنا شده است. اهالی خیوس و ارتیر به یک زبان سخن می وین دو اهالی سامس به زبانی دیگر. این است چهار لهجه ینانی .

 

پس از آن هرودوت می گوید : ینانهای هم پیمان زمانی از دیگر ینانها جدا شده بودند و جدایی آها از اینجا بود که در آن زمان ملت یونانی به تمامی ناتوان به دید می آمد و ینانها در میان اقوام یونانی از همه ناتوانتر بودند و به جز شهر آتن شهر مهمی نداشتند. بنابرین چه آتنیها و چه دیگر ینانیها پرهیز داشتند از اینکه خود را ینانی بنامند و گمان می رود که اکنون هم بیشتر ینانها این نام را شرم آور می دانند.

 

دوازده شهر همی پیمان ینانی برعکس به نام خود سربلند بودند. آنها معبدی برای خود ساختند که آن را پانیونیوم نامیدند از ینانهای دیگر کسی را به آنجا راه نمی دادند و کسی هم جز اهالی ازمیر خواهند آن نبود که در پیمان آنها وارد شود. پانیوم در دماغه ی میکال قرار دارد این معبد برای خدای دریاها ، پوسیدون هلی *** ، ساخته شده است. در نوروزها ینانها ی شهرهای هم پیمان در اینجا گرد می آیند و این جشن را جشن پانیونیوم می نامند.

 

 

زندگینامه کوروش کبیر

 

از گفته های هرودت روشن می شود که دریانها هم همبستگی با شش شهر دریانی داشتند ولی بعدها هالی کارناس را باری اینکه یک ی از اهالی آن بر خلاف عادت قدیم رفتار کرد ، از پیمان بیرون کردند. الیانها همبستگی از دوازده شهر داشتند ولی ازمیر را ینانها از آنها جدا کردند و یازده شهر دیگر در همبستگی الیانی بازماند. زمینها الیانی پربارتر از زمینهای ینانی بود ولی از حیث خوبی آب و هوا با شهرهای ینانی برابری نمی کرد.

 

از گفته های هرودوت چنین برمی آید که این مستعمرات را سه قوم یونانی بنا کدره بودند و بین تمام آنها همراهی و هم پیمانی نبود. زیرا هر یک از همبسته های کوچک برپا کرده با هم هم چشمی و کشمکش داشتند.

 

پس از آن تاریخ نگار نامبرده می گوید : ینانها و الیانها نماینده ای نزد کوروش فرستاده و درخاست کردند که کوروش با آنها مانند پادشاه لید ی رفتار کند یعنی به کارهای درونی آنها دخالت نکند وهمان امتیازات را بشناسد. کوروش پاسخی یکراست به آنها نداده و این مثل را آورد : « زنی به دریا نزدیک شده و دید که ماهیهای قشنگی در آب شنا می کنند. پیش خود گفت : اگر من نی بزنم آشکارا این ماهیها به خشکی درآیند . بعد نشست و هر چند که نی زد چشمداشت او برآورده نشد. پس توری برداشت و به دریا افکند و شمار زیادی از ماهیان به دام افتادند. وقتی که ماهی ها در تور به بالا و پایین می جستند ، نی زن حال آنها را دید و گفت : حالا دیگر بیهوده می رقصید! می بایست وقتی برایتان نی میزدم می رقصیدید. »

 

هرودوت این گفته را چنین تعبیر می کند : کوروش خواست با این مثل آنها بدانند که موقع را از دست داده اند، چه وقتی که پیش از به دست آوردن سارد به آنها پیشنهاد همبستگی شده بود و آنها رد کرده بودند. از میان مستعمرات یونانی ، کوروش فقط با اهالی ملیطه قرارداد کرزوس را تازه کرد و و نمایندگان دیگر شهرها را نپذیرفت. نمایندگان به شهرهای خود بازگشتند و پاسخ کوروش را رسانیدند . سپس از تمام شهرهای یونانی آسیای کوچک نمایندگانی برگزیده شدند که در پانیونیوم گرد آمده و در برابر کوروش همبسته شوند.

 

نمایندگان شهرهایی چون کل فن ، افس ، فوسه ، پری ین ، لبدس ، تئوس ، اریتر و دیگران در اینجا گرد آمده بودند . شهر ملیطه چون به مقصود خویش رسیده بود در این گروه شرکت نکرد. جزیره ی سامس و خیوس هم شرکت نکردند به این امید که کوروش چون نیروی دریایی نیرومندی ندارد کاری با آنها نخواهد داشت. ولی دیگر شهرها با وجود اختلافاتی که با یکدیگر داشتند ، از جهت خطر مشترکی که احساس می کردند در این گردهمآیی حضور یافتند.

 

الیانها گفتند هر چه ینانها بکنند ما هم خواهیم کرد. دریانها از جهت آنکه از شهرهای کارناس که دریانی بود نماینده ای پذیرفته نشده بود ، از شرکت در عملیات خودداری کردند. چون جزایر یونانی هم حاضر نشدند در این گردهمآیی شرکت کنند ، ینانها و االیانها قرار گذاتند نماینده ای به اسپارت گسیل کنند و از آن دولت یاری جویند.

 

با این هدف پی تر موس نامی از اهای فوسه که سخنران و سخندان بود با انبوهی از هدایا به نزد اولیای دولت اسپارت فرستاده شد. ولی اسپارتی ها جواب درستی به وی ندادند و تنها وعده کردند که گروهی را خواهند فرستاد تا اوضاع منطقه را بازبینی کنند. بدین منظور یک کشتس اسپارتی پنجاه پارویی رهسپار فوسیه شد و در آنجا نمایندگان اسپارت ، فردی به نام لاکریناس را برگزیدند و برای مذاکره با کوروش روانه ی سارد کردند. او به شاه گفت : بر حذر باشید از اینکه مستعمرات یونانی را آزار کنید ، زیرا اسپارت چنین رفتاری را نخواهد پذیرفت.

 

کوروش از یونانیهایی که در رکاب وی بودند پرسید : مگر این لاسدمونیها کیستند و عده شان چقدر است که اینگونه سخن می گویند؟ پس از آنکه یونانیها این مردم به کوروش شناساندند ، کوروش رو به نماینده کرد و گفت : من از مردمی که در شهرهایشان جای ویژه ای دارند که در آنجا گرد هم می آیند و با سوگند دروغ و نیرنگ یکدیگر را فریب می دهند هراسی ندارم. اگر زنده ماندم چنان کنم که این مردم به جای دخالت در کار ینانیها از کارهای خودشان سخن بگویند.

 

نماینده ی اسپارت پس از شنیدن پاسخ کوروش به کشور خویش بازگشته به پادشاه اسپارت ( آناک ساندریس ، آریستون ) پاسخ کوروش را رسانید. انها هم پاسخ را به مردم رسانیدند و مسئله ی کمک گرفتن یونانیهای آسیای صغیر از اسپارتیها به همین جا ختم شد.

 

هرودوت می گوید بیم دادن کوروش به همه ی یونانیها بود ، چه هر شهر یونانی میدانی دارد و مردم برای داد و ستد در آنجا گرد می آیند ولی در پارس چنین میدانهایی وجود ندارد. نتیجه ای که تاریخنگار یاد شده می گیرد درست نیست زیرا مقصود کوروش روش حکومت آنها بوده است . یونانیهایی که از ملتزمین کوروش بودند او را از روش حکومت اسپارت آگاه کرده و گفتند مردم در جایی میدان مانند گرد آمده و در کارها سخن می گویند و هر یک از سخنوران می خواهند باور خود را به مردم بپذیرانند.

 

آشکار است که ککوروش از روش چنین حکومتی خوشش نیامده و آن پاسخ را داده است . خلاف این فرض طبیعی نیست. زیرا وقتی که می خواهند مردمی را بشناسانند روش حکومت آن را کنار نمی گذارند تا از میدان داد و ستد سخن بگویند. بنابرین از این پاسخ نمی توان داوری کرد که میدان خرید و فروش در پارس پیدایی نداشته است به عکس چون داد و ستد در آن زمان بیشتر با تبدیل جنس به جنس می شد و مغازه یا حجره برای اینگونه داد وستد تنگ بود ، پس این میدانها بوده است. به هر حال اگر هم نبوده مقصود کوروش روش حکومت اسپارتیها بود نه میدان داد و ستد آنها.

 

کوروش در این هنگام به کارهایی که در خاور داشت بیش از کارهای باختر اهمیت داد. یک تن از اهالی لیدیه به نام پاکتیاس را برگزید و به حکومت این کشور گماشت . ترتیبات آن را با حوالی که در زمان آزادی داشت باقی گذاشت و پس از آن با کرزوس راهی ایران شد.

 

هرودوت می گوید دلیل برگزیدن یک تن لیدیایی به فرمانروایی این کشور این بود که کوروش ترتیب ایران را در دید آورد ، چون در ایران رسم بر این بود که وقتی کشوری را می گرفتند از خانواده فرمانروایان یا نجبای آن کشور کسی را به فرمانروایی آن بر می گزیدند. ولی دیری نپایید که کورش دانست که این ترتیب سازگار اوضاع آسیای پایینی نیست.

 

توضیح آنکه پاکتیاس همین که کورش را دور دید وعوی آزاد شدن لیدیه کرد و چون کورش گنجینه را به او سپرده بود با آن پول مردم کناره را با خود همراه کرد و سپاهی ترتیب داد بعد به سارد شتافته و فرمانروای ایرانی را در ارگ پیرامون گرفت. این خبر در راه به کورش رسید و او چنانکه هرودت می گوید از کرزوس پرید سرانجام این کار چیست ؟ چنیین به نظر می آید که مردم لیدی هم برای خودشان و هم برای من دردسر درست می کنند. آیا بهتر نیست که لیدیها را برده کنم ؟ کرزوس در پاسخ گفت خشمگین نشو ، لیدها نه از بابت گذشته گناهی دارند و نه از جهت حا ل . گذشته ها به گردن من بود و حال گناه از پاکتیاس است که باید تنبیه شود.

 

از گناه لیدیها بگذر و برای اینکه بعدها شورش نکنند نماینده ای به سارد فرست و فرمان بده که لیدیها اسلحه برندارند ، در زیر ردا قبایی بپوشند و کفشاهی بلند به پا کنند و کودکان خویش را به نواختن آلات موسیقی و بازرگانی وادارند. به زودی خواهی دید که مردان لیدی زنانی خواهند بود و اندیشه تو از شورش آنها راحت خواهد شد. والبته کورش هرگز به این توصیه های رهبری که برای زن کردن مردان کشورش نقشه می کشید اهمیت نداد. مازارس سردار ایرانی برای سرکوب شورش پاکتیاس به سارد فرستاده شد.

 

با ورود مازارس به شهر سارد ، پاکتیاس شهر را رها کرد و به کوم ( = کیمه ، مستعمره ی یونانی ) گریخت. مازارس به اهالی کوم پیغام داد که باید پاکتیاس را تسلیم کنند. اهالی کوم از یک سو نمی خواستند با پارسیان وارد جنگ شوند و از سوی دیگر راضی نبودند کسی را که به آنها پناه آورده است تسلیم پارسیان کنند، لذا از پاکتیاس خواستند تا از شهر آنها بیرون رود و به ملیطه بگریزد. به خواست اهالی کوم ، پاکتیاس به ملیطه رفت ولی از بخت بد شهری که به آن پناه آورده بود مردمی داشت بازرگان و پرستنده ی پول ! آنها راضی شدند در ازای دریافت وجهی پاکتیاس را تسلیم کنند ولی پاکتیاس بوسیله ی یک کشتی که از کوم آمده بود به جزیره ی خیوس فرار کرد اما این پایان بدبیاری های او نبود.

 

اهالی این جزیره خواهان ناحیه ای به نام آتارنی بودند که در برابر خیوس واقع بود و به مازارس گفتند که اگر آن ناحیه را به ما دهی پاکتیاس را به تو می سپاریم. مازارس چنین کرد و مردم خیوس پاکتیاس را آوردند و تحویل سپاهیان پارس دادند. سپس مازارس حکم مرگ پاکتیاس را صادر نمود و بدینگونه فرماندار شورشی لیدیه مجازات شد.

 

در پی این حادثه ، کورش تصمیم گرفت برای دفع خطرات احتمالی مستعمرات یونانی آسیای صغیر را نیز تسخیر نماید. لذا مازارس را به مطیع کردن این مستعمرات گماشت. نخستین شهری که فرو پاشید پری ین بود. پس از آن دشت مه آندر و کشورهای ماگنزی نیز سر به فرمان پارسیان فرود آوردند. در این هنگام مازارس از دنی

برچسب ها : کوروش،تاریخ،زندگی نامه،تولد،مرگ,

نگارش در تاريخ 9 خرداد 1396 توسط کیاناجون

 انسان همه وقایع را از طریق حواس پنجگانه خود برحسب تکرار و عادت دریافت می کند و در حقیقت همه چیز را با چشم و گوش سرمی گیرد و درحالی که همه اینها دریافت واقعیات است و نه الزاما ادراک حقایق

همواره و عادتا واژه هنر تداعی زیبایی و جمال می نماید به گونه ای که همه مفهوم هنر در بنای وجیه کلمه زیبا و زیبایی یک جا خلا صه شده و توسعه زیبایی، همه مفهوم هنر را فرا می گیرد. گویی که هنر در واقع مترادف کلمه زیبایی است به نظر می رسد که اگر این واقعیت نیز حقیقت داشته باشد خلقت و آفرینش سراسر همه هنر خداوند است زیرا خداوند جمیل است و جز جمال خلق نمی کند. بنابراین در تعریف اختصاری کلمه هنر می توان گفت: هنر ما در زیبایی و زیبایی مولود، در هنر است. در رابطه با واژه تربیت می توان بیان نمود که جریان هدفدار و آگاهانه ای است برای شکوفا کردن و به فعلیت درآوردن استعدادهای درونی انسان و بروز آن، فطرتی که بشر براساس آن آفریده شده است شناخت موضوع تربیت انسان و زمینه های رشد و شکوفایی او از جمله مقدمات است برای رسیدن به مقصد که همانا تحول انسان می باشد که بدون شناخت دقیق از زمینه و استعدادهای او موفقیتی در امر پرورش حاصل نخواهد شد.

انسان همه وقایع را از طریق حواس پنجگانه خود برحسب تکرار و عادت دریافت می کند و در حقیقت همه چیز را با چشم و گوش سرمی گیرد و درحالی که همه اینها دریافت واقعیات است و نه الزاما ادراک حقایق.

ادراک حقایق علا وه بر حواس خامسه، باید که با گوش و چشم سر نیز پردازش شود تا انسان معنای زلا ل حقیقت حق را استدراک نماید.

هنر نوعی رستگاری است که ما را از خواستن یعنی نوعی درد و رنج، آزادی می بخشد. به کلا می از بتهوون در بیان نقش هنر در تربیت و کارکردهای آن می پردازیم که می گوید:«هنر من باید برای سعادت بیچارگان اختصاص یابد.»

در قرآن کریم از آیات الهی استنباط می کنیم که برای امحای منهیات و نقاط منفی در تربیت انسان ها تنها دفع مسائل منفی کافی نیست بلکه باید نسبت به رفع آن اقدام کنیم. در عصر تکنولوژی یکی از مصادیق اصلی در کاربرد هنر، کاربرد هنرهای تصویری و نمایشی است و در واقع هدایت هنری غیرمستقیم به جای هدایت مخاطبه ای و گفتاری مستقیم.

بنابراین رسالت هنر تبیین عینی و ایجاد رشد و کمال برای جوامع انسانی است و غیر این معنی از حیطه هنر خارج است. هنر کلید فهم زندگی است و هنر انسان متذکر شدن است و این کمال اوست و به قول ناصرخسرو «هنر زیور بشر است و بشر زیور کیهان است».

در نظام تربیتی اسلا م که به فطرت و سرشت انسان نظر جدی دارد تربیت و تزکیه نفس مفهوم و محتوای اصیل می یابد و یگانه راه رستگاری می باشد و اگر این نگاه با هنر آمیخته گردد، مطمئنا اثرات عمیق تر و پایدارتری خواهد داشت. وظایف مربی تربیتی که مسوول تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان است چنان نیست که در محدوده یک کتاب درسی بگنجد و آنچه که بیان می شود تنها برخی از رئوس مهم کار تربیتی است لذا ضروری است با تلا ش خالصانه و کسب اطلا عات مفصل تر و جزیی تر از طریق مطالعات و ارتباطات سازنده و به کارگیری ابتکار، موثرترین گام ها را برای تربیت فرزندان این مرز و بوم بردارد و برای رسیدن به اهداف مقدس، نیت خالص و تلا ش بی شائبه را می طلبد. تعلیم و تربیت آدمی کاری پرارج و در عین حال وقت گیر است و نتایج قطعی و نهایی آن نسبتا دیر آشکار می شود.

هنر به عنوان موثرترین و کارآمدترین اثر در تربیت به کار گرفته می شود تا پیام انسان ساز مکتب توحید را در قالبی زیبا و جذاب به تشنگان وادی هدایت تقدیم کند.

شناخت استعدادهای متنوع جوانان و ارشاد این استعدادها در مسیر الهی خویش مسوولیتی است که مربیان هنرمند با استفاده از هنر می توانند به خوبی بدان پرداخته و با ارائه برنامه های نشاطآور هنری دانشآموزان مختلف را با علا یق و سلیقه های مختلف جذب و تربیت کنند و با شناخت مشکلا ت رفتاری و شخصیتی دانشآموزان و درمان این مشکلا ت با داروی ثمربخش هنر (هنردرمانی) به پرورش و هدایت استعداد دانشآموزان کمک نمایند.

هنر نیرومندترین وسیله ارشاد و تبلیغ و برنده ترین سلا ح برای مبارزه با شرک و نفاق و فساد اخلا قی است.

هنر نردبانی است که به بام حقیقت منتهی می شود، به شرط آن که آن را به دیوار ایمان تکیه دهی. ارتباط هنر متعهد با اخلا ق هم از همین مقدار است. هنر در قبال ارزش های اخلا قی هم باید تعهد داشته باشد تا ارزش یابد. اخلا ق جاده هنر است و تکنیک، مرکب هنرمند، برخی با ماشین آخرین سیستم در جاده های سنگلا خ و مالرو می رانند و برخی سوار بر الا غ در اتوبان می تازند. هنرمند مسلمان وقتی در راه هنر پیش می رود ناچار باید به یک سری مقررات معتقد و پایبند باشد و رعایت آنها را بر مقتضیات هنری و تکنیکی کار، مقدم بدارد و حاکم سازد.

شناخت چارچوب های دینی در کار هنر و شناخت مرزهای ورود ممنوع ضروری است. داشتن محبت برای هر کاری از جمله شیوه و کارهای هنری لا زم است و بدون آن عمل باطل است و گاهی به گناه می کشاند.

هنر مکتبی ما باید مسائل را در ارتباط با خدا عرضه کند راهی از خاک تا خدا. هنر مکتبی ما باید نقطه های اوج زیبایی معنوی و کمال روحی انسان را برای بشریت معاصر عرضه کند.

در این میان قدرت بیان از ویژگی های انسان ما به الا متیاز او از حیوانات است و فصاحت و بلا غت بر تاثیر نفوذ کلا م می افزاید. بجا سخن گفتن و ادای صحیح کلمات و جملا ت، فن خطابه، لحن بیان و دکلمه کلمات سخن را جاذب تر می سازد. فن بیان و سحر کلا م، آن گاه که از جنبه هنری برخوردار باشد، موثرترین سلا ح است، گاهی زبان برنده تر از شمشیر است. پیکاسو نقاش اسپانیایی گفته است: نقاشانی هستند که خورشید را به یک نقطه زرد تبدیل می کنند اما نقاشان دیگری هم هستند که از برکت هنر و هوششان، یک نقطه زرد را به خورشید تبدیل می کنند. هنر در متعالی ترین، شکوفاترین و کمال یافته ترین جلوه های خویش نتیجه شهود است و در ایران چون که هنر و عرفان هر دو از یک نقطه مایه می گیرند، یعنی قلب، لذا می توان گفت هنر ایرانی هنری است برخوردار از بینش عرفانی و شهودی. بدیهه سازی یکی از لوازم خلا قیت هنری است و هیچ هنرمندی بدون میزانی از بدیهه سازی دست به خلق اثر نمی زند. در جریان خلق یک اثر هنرمند از قواعد، مهارت ها و اصولی که برای او شناخته و ملکه شده اند، بهره می گیرد.

بدیهه گویی، بدیهه سرایی و بدیهه سازی در شکل کامل خود در واقع مرتبه ای است که هنرمند همچون گیرنده و فرستنده به صورت کلا م، حالت، رنگ، تن صداها را از مبدا عینی می گیرد و درجا به صورتی شهودی و خودبرانگیخته باز پس می فرستد.

بخش عظیمی از هنر در ارتباط با قلم و بیان است. آن ارزش های متعالی که در محتوای هنر مکتبی یاد شد توسط قلم و بیان که شاخه ای از هنر است، طرح می گردد.

وقتی بنا باشد که با استفاده از شیوه های هنری، در جهت انتقال یک فکر و احساس یا مکتب و ایدئولوژی، کارکرد و ایمانی را جوشاند و اندیشه ای را جهت داد و به نگاهی بصیرت بخشید، اینجا قلم و نوشته نقش اول را به عهده دارد و قلم به عنوان رابط صاحب فکر با مخاطبین، ناقل اندیشه و عقیده و مبین احساس برای افراد جامعه وارد میدان می شود.

یکی از جنبه های معجزه بودن قرآن، خود این جنبه بیانی و فصاحت و بلا غت بی نظیر آن است. پیامآور این پیام هم حضرت محمد (ص) فصیح ترین متکلم بود و تربیت شده نخستین قرآن هم، علی (ع) خدای سخن و قلم بود و فصاحت را زینت کلا م می دانست و زنده ترین شاهد خود نهج البلا غه مولا ست.

روشن است که سخن آراسته و زیبا موثرتر، نافذتر، رساتر، جذب کننده تر و ماندگارتر است.

پیامبر اسلا م (ص) فرمود: «علم و دانش را مقید سازید.» پرسیدند: «به قید افکندن علم چیست؟» فرمود: «نوشتن آن.»

با توجه به مطالب بیان شده به این نتیجه می رسیم که هنر و خلق آثار هنری انسان ها را از انحطاط و کجروی های اجتماعی مصون می دارد و به عنوان یک نیاز روحی و روانی تسکین دهنده قلوب و دل های مضطرب است.

مربی هنرمند با داشتن چنین تجهیزاتی در دست و به کارگیری هنر در جمع دانشآموزان توانایی غیرقابل تصوری را در جذب آنان خواهد داشت چون هنر توانایی زیادی در کاهش آلا م روحی، حتی ناراحتی های جسمی دارد. هنر انسان ها را از تنهایی نجات می دهد و قبل از این که به جنون روانی گرفتار شوند، تاثیرات چشمگیری در بهبود زندگی انسان ها دارد. گرایش افراد به انواع هنرها و مشاغل حرکتی، زبانی، بیانی و تخیلی می تواند علا وه بر بهبود شرایط روحی و روانی از نظر بهبود شرایط اقتصادی هم جایگاه خاصی داشته باشد.

برچسب ها : هنر،مدرن،نقش،زندگی،انسان,

نگارش در تاريخ 17 خرداد 1396 توسط کیاناجون

بیشتر مردم به دریاها، دریاچه‌ها و رودها و هر چیزی که در آن نشانی از حیات و زندگی در آن جریان داشته باشد علاقه‌مندند. بسیاری برای شنا کردن و تفریحات آبی و بسیاری هم برای لذت بردن از آرامش این مناطق و نظاره کردن زیبایی طبیعی این سرزمین‌ها به این مناطق سفر می‌کنند.

شهرهای آبی، رودخانه‌ها و آبشارهای بسیاری وجود دارند که با داشتن ویژگی‌های منحصر‌به‌فرد خود تبدیل به مناطق آبی عجیب و شگفت‌انگیز شده‌اند. در این مقاله قصد داریم مناطق آبی با ویژگی‌های بی‌نظیر را به شما معرفی کنیم؛ با ما همراه باشید.
Inle Lake (میانمار)

مناطق آبی عجیب و شگفت انگیز در جهان-میانمار

این دریاچه دومین دریاچه بزرگ میانمار است که یکی از مقاصد جذاب آبی گردشگری در آسیا است. ۷۰,۰۰۰ هزار نفر بر روی سطح این دریاچه در خانه‌های شناور بر روی آن زندگی می‌کنند. گردشگران می‌توانند با اقامت در این خانه‌های آبی، سفر بی‌نظیری را تجربه کنند و همچنین می‌توانند با قایق از بازارهای شناور و معابد در خط ساحلی دیدن کنند.
بیشتر بخوانید:

    سفر دو هفته ای به میانمار
    در سفر به میانمار چه نکاتی را در نظر بگیریم؟

مناطق آبی عجیب و شگفت انگیز در جهان-میانمار
Lake Baikal (روسیه)

مناطق آبی عجیب و شگفت انگیز در جهان-روسیه

دریاچه «بایکال» (Baikal) در جنوب سیبری و در کشور روسیه قرار دارد. این دریاچه بزرگ‌ترین منبع آب شیرین و همچنین دارای زلال‌ترین آب در میان دریاچه‌های جهان است. گونه‌های حیوانی بسیاری در این دریاچه زندگی می‌کنند که دو سوم آن‌ها در هیچ جای جهان یافت نمی‌شود. در طول زمستان نوسان زیاد دما در این دریاچه باعث شکاف سطح یخی می‌شود و شکل‌های زیبایی را ایجاد می‌کند.
بیشتر بخوانید:

    دریاچه‌ی یخی بایکال
    ۱۰ دریاچه یخی زیبا

مناطق آبی عجیب و شگفت انگیز در جهان-روسیه

مناطق آبی عجیب و شگفت انگیز در جهان-روسیه
 Lake Malawi (مالاوی)

مناطق آبی عجیب و شگفت انگیز در جهان-مالاوی

دریاچه «مالاوی» (Malawi) یکی از دریاچه‌های بزرگ آفریقا است که در حاشیه کشور مالاوی قرار دارد. این دریاچه بیش از ۷۵۰ گونه ماهی گرمسیری را در خود دارد و مکانی فوق‌العاده برای استراحت و تفریح است. برخورد صمیمانه مردم این منطقه به همراه تفریحات متنوعی همچون غواصی این منطقه را به ناحیه‌ای برجسته برای گردشگران تبدیل کرده است.

مناطق آبی عجیب و شگفت انگیز در جهان-مالاوی

مناطق آبی عجیب و شگفت انگیز در جهان-مالاوی
Isle of Pines (کالدونیای جدید)

کالدونیای جنوب

این جزیره در اقیانوس آرام و مجموعه جزایر کالدونیای جدید قرار دارد. برخی از گران‌ترین املاک در جنوب اقیانوس آرام در این منطقه قرار دارد. ساحل زیبای این منطقه با شن‌های سفید و محیط آرام‌بخش آن، باعث تمایز آن به مناطق هم‌جوار خود شده است.
رود نیل (مصر)

مناطق آبی عجیب و شگفت انگیز در جهان-رود نیل

رود نیل بخش جدایی‌ناپذیر از جامعه هزار ساله مصر بوده است و به شما اجازه می‌دهد تا به آن دوران سفر کنید. این رود که طولانی‌ترین رود جهان است شاهد تمدن‌های بسیاری بوده است و محیط سحرآمیز و عجیب این رود و حاشیه کناری آن، آن را به منطقه‌ای منحصربه‌فرد و دیدنی تبدیل کرده است.

مناطق آبی عجیب و شگفت انگیز در جهان-رود نیل

مناطق آبی عجیب و شگفت انگیز در جهان-رود نیل
کانال پاناما (پاناما)

مناطق آبی عجیب و شگفت انگیز در جهان- کانال پاناما

کانال پاناما یک کانال غیرطبیعی و شاهکاری است که اقیانوس آرام را به اقیانوس اطلس متصل می‌کند. این آبراه که مجرای کلیدی و مهم در تجارت بین‌المللی است یکی از سخت‌ترین و بزرگ‌ترین پروژه‌های مهندسی در جهان است.

با سفر به کشور پاناما امکان دسترسی به این کانال وجود دارد و می‌توان با کشتی‌های در نظر گرفته شده سفری در طول این کانال داشت.

    کانال پاناما کجاست؟

مناطق آبی عجیب و شگفت انگیز در جهان- کانال پاناما
ونیز (ایتالیا)

مناطق آبی عجیب و شگفت انگیز در جهان- ونیز

ونیز به خاطر بناهای تاریخی و کانال‌های آبی بسیاری که دارد، یکی از جاذبه‌های گردشگری پربازدید در دنیا است. سفر به این منطقه، منحصربه‌فرد است و با سوار شدن به گاندولا (قایق ونیزی) می‌توانید برجسته‌ترین بخش سفر خود را بسازید و از زیبایی‌های این شهر و کانال‌های آن لذت ببرید.
بیشتر بخوانید:

    ونیز و چهار راهکار برای تجربه این شهر شناور
    ونیز؛ شهرگردی شبانه
    نکاتی که پیش از سفر به ونیز باید بدانید

مناطق آبی عجیب و شگفت انگیز در جهان- ونیز

مناطق آبی عجیب و شگفت انگیز در جهان- ونیز
آبشار ویکتوریا (زامبیا / زیمبابوه)

مناطق آبی عجیب و شگفت انگیز در جهان- ابشار ویکتوریا

آبشار ویکتوریا که از عجایب هفتگانه طبیعی جهان است در جنوب قاره آفریقا و در خط مرزی زامبیا و زیمبابوه قرار دارد. دیدنی‌های این آبشار بسیار است و منطقه‌ای مهیج برای علاقه‌مندان است. توده‌ی غبار و ابرهای تشکیل شده، پدیده‌ی ماه‌کمان که نتیجه‌ی انعکاس نور ماه در آب است، قطرات آب و افشانه‌های این آبشار از بخش‌های خارق‌العاده این منطقه است.
بیشتر بخوانید:

    تور مجازی: آبشار ویکتوریا
    آبشار ویکتوریا؛ عجایب هفتگانه طبیعی جهان

مناطق آبی عجیب و شگفت انگیز در جهان- ابشار ویکتوریا
Great Barrier Reef (استرالیا)

مناطق آبی عجیب و شگفت انگیز در جهان- دیوار مرجانی استرالیا

«سد بزرگ مرجانی» (Great Barrier Reef) مجموعه‌ بسیار بزرگی از صخره‌های مرجانی در شرق استرالیا است که در اقیانوس آرام قرار دارد. این دیواره مرجانی جزو فهرست عجایب هفتگانه‌ی طبیعی جهان است و با داشتن طبیعت بکر و زیبایی‌های زیر دریایی، دیدن آن تجربه هیجان‌انگیزی برای گردشگران است.

برچسب ها : آبی،عجیب،منطقه،جهانی،آبشار,

نگارش در تاريخ 22 تير 1396 توسط کیاناجون

آن طور که به نظر می رسد ازدواج برای برخی زوج های ایرانی برخلاف تصور نتیجه خوشایندی در برندارد. بسیاری از مردان دلیل این عدم رضایت از زندگی را خواسته های نامتعارف زنان می دانند. اما واقعا چرا مردان زنان را متهم می کنند؟ علم جامعه شناسی به این سوال تاحدودی پاسخ داده است.

اگر از ازدواج خود پشیمان هستید و حالا پس از گذشت چندین سال، زندگی مشترکتان خوشایندی سابق را ندارد باید بدانید که تنها نیستید. بیش از صدها پیام و نظر کاربران در دو گزارش منتشرشده درباره نارضایتی از ازدواج نشان می دهد که بسیاری از زوج های ایرانی پس از گذشت مدتی از تشکیل زندگی مشترکشان از کرده خود پشیمان هستند.

البته این موضوع خاص ایران نیست و با جست وجوی ساده به زبان انگلیسی می توانید دریابید که «ازدواج» این واژه شش حرفی، فارغ بر سادگی اش بسیار پیچیده و سخت است. البته سختی آن زمانی دو چندان می شود که قرار است دو فرد را در جامعه ای آمیخته به سنت و مدرن به یکدیگر پیوند زند.

جامعه ای که میان «سین» و «میم» این دو فرهنگ اسیر شده و معضلات اقتصادی هم بر مشکلاتش افزوده است. اما دلیل چیست؟

بسیاری از مردم معتقدند؛ اوضاع نابسامان اقتصادی، توقعات بالای زنان، رفتارهای متفاوت زنان بعد از ازدواج، تربیت ناصحیح جوانان در جامعه و عدم انتخاب صحیح شریک زندگی از جمله دلایل پشیمانی متاهلان از زندگی مشترک است. اما تا چه اندازه این دلایل از منظر جامعه شناسی درست است و چرا زنان در این بین بیش از دیگران متهم می شوند؟ فتح اللهی، جامعه شناسی و مدرس دانشگاه به سوالات پاسخ داده است.

او معتقد است که روابط زناشویی که در حال حاضر در ایران وجود دارد ظاهرا در شرایطی بحرانی و پرمشکل به سر می برد. «این وضعیت درواقع، وضعیتی است که تجربه آن هشدارهایی را به جامعه ایران می دهد، بدین معنی که در جامعه شاهد افزایش فزاینده طلاق و در نقطه مقابل آن کاهش و رشد منفی ازدواج هستیم. این وضعیت به عبارتی نشان دهنده و بازنمایی از تقابل و رویارویی دو سبک زندگی است.»

این مدرس دانشگاه می افزاید: اولی، سبک زندگی سنتی که ما سابقا آن را تجربه می کردیم، یک چارچوب از پیش تعیین شده در رابطه با برساخت و تداوم زندگی زناشویی بود و در حال حاضر هنوز بخش اعظمی از وجود ناخودآگاه اجتماعی ما و همچنین انتخاب های ما را پوشش می دهد اما دیگر وجه غالب را ندارد. دومی، سبک زندگی مدرن است، ما سال هاست که با آن روبه رو شده ایم اما هنوز نتوانسته ایم موضع مناسبی نسبت به آن اتخاذ کنیم. به عبارتی ما در نهایت نه سبک زندگی سنتی و نه سبک زندگی مدرنی را در حوزه زندگی زناشویی انتخاب کرده ایم و حالاتی از جابه جایی بین این دو وضعیت قرار داریم.

وضعیتی ناشناخته که نه این است و نه آن ولی در عین حال هم حضی از دنیای مدرن برده و هم پسماندی از سنت های گذشته بر این وضعیت اثرگذاری می کند. این سبک مدرن همان طور که می دانیم برآمده و بازنمایی از فاکتورهایی است که در جامعه ما وارد شده است. مثل بحث رسانه های نوین ارتباطی که روزبه روز در حال گسترش است و بحث نهاد دانشگاه که آن نیز شدیدا در حال رشد است و ما شاهد افزایش چشمگیر واحدهای دانشگاهی در سراسر ایران با نام های مختلف هستیم که هر کدام از آنها طیف عظیمی از دانشجویان را تحت لوای خود می برند. دانشگاه با فضای فکری خود که به عبارتی شامل اساتید دانشگاه، موضوعات بحث های کلاسی، سخنرانی ها و نشست های دانشجویی همه و همه قطعا سبک جدیدی را معرفی و دانشجویان را به این سبک زندگی سوق می دهد.
رویارویی سبک زندگی مدرن و سنتی چه تاثیری بر ازدواج دارد؟

فتح اللهی ادامه می دهد: تکنولوژی های نوینی که ما به صورت وارداتی از آن استفاده می کنیم که موارد مختلفی را شامل می شود و سبک زندگی مدرن را تقویت می کند اما سوالی که در این میان پیش می آید این است که رویارویی سبک زندگی مدرن و سنتی چه تاثیری بر روی ازدواج خواهد داشت؟ این سوال سوال خوبی است که به این دلیل باعث لحظه ای تفکر در ما می شود. چرا که هر دوی این سبک ها از لحظه شروع تا لحظه ورود زوج به زندگی زناشویی را ترسیم و ساخت بندی می کند و هر کدام از این سبک ها در واقع برون داد و پیامدهای نظری و عملی متعاقب خود را دارند.

معمولا شرایط امروزه ما ایجاب کرده که جوانان ما بیشتر به سبک زندگی مدرن سوق پیدا کنند و زندگی را با معیارهای زندگی نوین انتخاب کنند که در آن بحث مواجهه همسان در زندگی زناشویی ایجاد می شود. یعنی پیش از اینکه زندگی زناشویی را آغاز کنند بحث گفتمان دو طرفه، بحث برابر کردن وضعیت نابرابر دوستی یا زناشویی مطرح می شود که نشانه های آن را شاهد هستیم. برای مثال در شرایط ضمن عقد ما مواردی را داریم که امروزه جوانان ما سعی می کنند آن مواردی را که قبلا کسی به آن توجه نمی کرد را برابر سازی کنند یا شروطی را اتخاذ نکنند یا تغییری را در آن بدهند که وضعیت همسانی را ایجاد کنند. این معمولا شکل می گیرد و زوجین وارد زندگی می شوند و با توجه به اینکه با گفت وگو و با وضعیت همسانِ ضمنی وارد زندگی می شوند ما می توانیم سه دوره را برای این زوج ها پیش بینی کنیم.
سه دوره زندگی مشترک زوج ها

او در تشریح این سه دوره می گوید: دوره اول که بین ۲ تا ۶ ماهه اول زندگی زناشویی است. که در این دوره از زندگی مشترک چه در سبک مدرن و چه در سبک سنتی عموما این دوره گذر می کند و عملا به علت مواجه اولیه ذات انسانی با زندگی نوین هر دو و جذابیت هایی که دارد فاقد مشکل و مسائل جدی سپری می شود.

این مدرس دانشگاه ادامه می دهد: اما دوره دوم که می توان آن را دوره رویارویی اولیه با مشکلات ضمنی است، مطرح می شود. مشکلاتی از جمله ادامه کار زنان یا بحث حقوق اجتماعی یک زن دارد و آنها را به صورت مدرن با همسر خود توافق کرده است. این دوره که در واقع یک لحظه گسستی است بین پیوندی که به صورت گفتمانی در سبک زندگی مدرن به وجود آمده بود به چالش کشیده می شود چرا که افکار، قوانین، شرع و عرف اجتماعی ما معطوف به تعین بخشیدن به قدرت اجتماعی مرد در روابط زناشویی است. حال تفاوتی موجود نیست که زندگی مشترک براساس کدام یک از دو سبک به این مرحله رسیده باشد. این مرحله باعث می شود که زنان آسیب جدی در زندگی زناشویی ببیند چرا که با وجود پیچیدگی ها قوانین و عرف به خواسته ها و حقوق خود نمی رسند حتی با وجود آنکه با بحث و گفت وگو پیش از ازدواج به سبک مدرن به آن ها رسمیت بخشیده باشند. مرحله رویارویی با مشکلات اولیه ممکن است با سعه صدر و صبر یکی از طرفین سپری شود.

او می افزاید: دوره بعدی رویا رویی با مشکلات ثانویه است که یکی از مهمترین این مشکلات ثانویه بحث فرزندآوری و آسیب پذیری زنان است. این بحث شفافی است که اغلب مردم آن را می دانند که زنان پس از زایمان متوجه آسیب های روانی بسیاری می شوند و این آسیب های روانی که از لحظه پیشا تولد تا لحظه تولد فرزند و پس از آن که ساختار بدنی زن تحت تاثیر قرار می گیرد به وجود می آید. ما در اینجا مواجه هستیم با قوانین، عرف و شرع و همه چیزی که معطوف به وضعیت و جایگاه مردان است. و اینجا هم زنان هستند که از مشکلات ثانویه که یکی از آنها، مشکلات متعاقب فرزند آوری است آسیب می بیند. یک دوره بحرانی دیگر را نیز تجربه می کنند که هر کدام از این دوره های بحرانی می تواند شروعی برای جدایی روانی را رقم بزند.

این مدرس دانشگاه دوره نهایی زندگی مشترک را دوره رویارویی با مشکلات می داند و می گوید: دوره بعد که دوره نهایی رویارویی با مشکلات است که نهایتا یکی از طرفین فرار را بر قرار ترجیح می دهد. که عموما این دسته، زنان هستند چرا که آنان با هرسبک از زندگی زناشویی که انتخاب کرده باشند؛ برای مثال سبک مدرن، در وضعیت نابرابر قانونی و اجتماعی یا همان حالت سنتی وارد زندگی اجتماعی شدند و بر اساس معیار های زناشویی سنتی مورد قضاوت قرار خواهند گرفت و با این شکل امکان آسیب بالا خواهد بود چرا که تصوری گفتمانی و برابرخواهانه نسبت به زناشویی داشته اند اما در رویارویی با زندگی عملی با معیار های سنتی مورد قضاوت قرار می گیرند. و ما در این مرحله با جدایی های روانی که به صورت غیر شفاف و دیگری فریب مطرح می شود، مواجه هستیم. که اگر این جدایی روانی بال و پر بگیرد و بیشتر شود نهایتا ممکن است منجر به طلاق صریح و رسمی شود.
زنانی که ریسک جدایی را می پذیرند آسیب بیشتری می ببینند

او ادامه می دهد: اما متاسفانه در اینجا با بحث تسلط سنت بر روی روابط و زندگی زناشویی مواجه هستیم که حتی در لحظه گستت و جدایی هم اجازه جدایی را نمی دهد چرا که این دو طرف به دنبال جلب رضایت ناظر بیرونی هستند نه ادامه زندگی و نفع شخصی خود فرد. بدین منوال کسانی که ریسک جدایی صریح و رسمی را می پذیرند قطعا با مسائل و مشکلات اجتماعی نوین مواجه می شوند. یعنی نه فقط در پذیرش این ریسک راه گریزی نیست بلکه از چاله به چاه افتادن است و دوباره این زنان هستند که با توجه به شرایط اجتماعی ما آسیب بیشتری چه به لحاظ ازدواج مجدد و چه به لحاظ انتخاب زندگی فردی می ببینند. یعنی هر کدام از آنها چه مرد و چه زن اگر بخواهد دوباره یکی از این دو زندگی نوین را انتخاب کند این زنان هستند که آسیب پذیرترند و به سبب فقدان قوانین و متناسب با سبک نوین زندگی اجتماعی مورد تعرض واقع خواهند شد.
چرا مردان زنان را مقصر می دانند؟

اکثر مردان در نظراتی که  بیان کرده اند دلیل ناراضایتی از زندگی مشترک خود را خواسته های اقتصادی زنان دانسته اند و انگشت اتهام را به سوی آنان نشانه رفته اند. حال این سوال مطرح می شود که آیا سبک زندگی مدرن این مشکل یا به عبارت خواسته های اقتصادی فزاینده را به وجود آورده است؟

,سبک زندگی مدرن و سنتی , ازدواج ناموفق, پایان ازدواج

سبک زندگی مدرن و سنتی, معیارهای ازدواج

آیا ازدواج نسل های گذشته ما هم ازدواج های رضایت بخشی فاقد خواسته های اقتصادی بودند؟

فتح اللهی در پاسخ به این سوالات می گوید: خواسته های زن امروز نشات گرفته از زندگی مدرن امروزی است. بدیهی است که تغییر و دگرگونی زن در دنیای مدرن و تبدیل شدن او از حالت مفعولی اجتماعی به عنصری فعال، محصول این وضعیت مدرن است. زن سنتی عموما نیازهای گسترده ای نداشته و سوژه گی زن نه در جهت ارضای خواسته های خودش بلکه در جهت توسعه نگهداری و ارتقاء خانواده بوده است.

آیا نسل های گذشته ما زندگی رضایت بخشی داشتند؟

این مدرس دانشگاه در پاسخ به این سوال که آیا نسل های گذشته زندگی رضایت بخشی داشته اند، می گوید: بله و خیر. بله به این دلیل که زنان آگاهی و شناختی نسبت به توانای ها و جایگاه خودشان نداشتند. به این معنا که رضایت امری برآمده از عدم فهم آنان از وضعیت شخصی خویش بوده است. و خیر به این دلیل که زن در زندگی سنتی مجبور بوده که تماما ساحتی مفعول را تجربه کند به عبارتی تجربه زیسته زنان سنتی سرشار از رفتارهایی بوده که اجبارهای بیرونی عامل انجام شدنشان بوده اند. بنابراین امر رضایت در دنیای سنتی با اجبارهای بیرونی اش فهم می شود و باید زمینه رضایت سنتی را در نظر داشت.

آیا این آگاهی از توانایی زندگی مرد را مختل کرده است؟

این جامعه شناس به این سوال پاسخ داده و می گوید: زندگی مرد مختل نشده ولی چون ما هنوز دنیای سنتی بر ما احاطه دارد و پیش زمینه هایی را می سازد مستلزم ساختن زمینه ای برای این فهم نوین از زندگی نوین است. زمینه هایی چون قوانین، روابط اجتماعی و فرهنگ متعاقب آن و چون این زمینه ها وجود ندارد پس زندگی زناشویی این زوج مدرن با شکست مواجه می شود و در صورتی این شکست را تجربه نخواهند کرد که این زوج صبوری دارا باشند و تلاش کنند که به صورت فردی و گفتمانی برابری دو طرف را اجرا کنند. چون معمولا وقتی عرصه برای زوجین تنگ می شود به ناظر بیرونی رجوع می کند و این ناظر بیرونی نیز براساس سنت، قوانین و اندیشه های سنتی آنها را ارزیابی می کند به همین دلیل آسیب ها بیشتر و بیشتر خواهد بود.

آیا زنان نسل گذشته ما رضایت بیشتری از زندگی زناشویی خود داشتند؟

به گفته فتح اللهی، زنان در گذشته رضایت بیشتری داشتند چون فهمی از جایگاه خود نداشتند و یک زندگی مبتنی بر مفعولیت داشتند و آنها معلول و مفعول شرایط بودند. این که دیگران برای آنها تصمیم می گرفتند که چه نوع و چه سبکی از زندگی را اتخاذ کنند، چگونه آن را ادامه بدهند و چگونه آن را به پایان برسانند. مثالی قدیمی آن این بود که پدر می گفت: دختر با لباس سفید عروسی به خانه شوهرش وارد می شود و با کفن سفید از خانه او خارج خواهد شد. این جمله معروف به این معنا است که دیگری برای او ترسیم می کند که حتی اگر زندگی اسفبار و همراه با مشکلاتی را داشته باشد چگونه زندگی کند.

به گفته او این ناظر بیرونی شرایط را درک نمی کند: بلکه شرایط از پیش تعیین شده ای را برای او متصور شده است. زن در زندگی سنتی باید در هر شرایطی ساختارها و هنجارهای بیرونی را رعایت می کرد اما حالا که زن قدرت سوژگی را پیدا کرده و امروزه هم پای مردان کار می کند و تحصیلات آکادمیک دارند و ارتباط بیشتری با دنیای بیرونی خود برقرار کرده، بسیار سخت است که این زن مدرن را به صورت سنتی مدیریت کنید و با آن زندگی کنید چرا که هنوز یک پس زمینه سنتی زندگی عموم جامعه را هدایت می کند.

چه کسی از زندگی سنتی رضایت بیشتری داشت؟

این مدرس دانشگاه در پاسخ به این سوال می گوید: طبیعی است که در زندگی سنتی مردان راضی تر بودند چرا که هر اندیشه ای که آنها داشتند به مرحله ظهور می رسید و زن مجری خواسته های مرد بود و اندیشه ها و خواسته هایی که نهایتا در به وجود آوردن، رشد دادن و متعالی کردن یک خانواده تجسم پیدا می کرد را تحقق می بخشید. قطعا می توان گفت که مردان در گذشته احساس رضایت بیشتری داشتند. البته این موضوع به سبک زندگی مرد وابسته است. ممکن است در حال حاضر مردی با توجه به یافته ها و خواسته ها و اندیشه های فعلی خود سبک زندگی نوین را انتخاب کند و اتفاقا از اینکه زن مفعولی برای تعین بخشیدن به خواسته های او باشد و معیارهای صحیح یک زندگی برابر را نداشته باشد ناراضی تر است. بنابراین همه اینها به نوع اندیشه فرد باز می گردد. این در واقع موقعیت فرد است که میزان رضایت از زندگی را مشخص می کند.

نارضایتی زنان از زندگی مشترک

اما ظاهرا این نارضایتی از زندگی، فقط در ایران نیست؛ «اگر شما فکر می کنید که شوهرتان همان عشق شما نیست باید بدانید که تنها نیستید» مجله زن روز نیویورک گزارش خود را با این جمله آغاز کرده و نوشته است: بیش از نیمی از زنان مورد مطالعه مجله AOL یا سبک زندگی و مجله روز زن می گویند همسرانشان همان جفت آنها نیستند و آنها گاهی اوقات از ازدواج با شوهرانشان احساس پشمیان می کنند و گاهی نیز ترک کردن آنها را مطرح می کنند.

از ۳۵هزار زن مورد مطالعه تقریبا ۵۰ درصد می گویند که شخصیت شوهرانشان در ابتدا آنها را مجذوب خود کرده است و بیش از ۵۰ درصد آنها می گویند که شخصیت شوهرانشان هنوز هم از جمله ویژگی های جذاب آنها است.

۵۲ درصد می گویند که آنها به افسانه و سرنوشت باور ندارند و قبول ندارند که شوهرشان باید نیمه دومشان باشد. اما ۷۲ درصد از آنها می گویند که در برخی از مراحل زندگی به جدایی و طلاق فکر کرده اند.

بیش از نیمی از پاسخ دهندگان ادعا کرده اند که شوهرانشان هر روز یا اغلب اوقات به آنها می گویند دوستت دارم. ۷۱ درصد انتظار دارند که تا آخر زندگیشان با شوهرشان بمانند.

بیش از ۵۰ درصد زنان مورد مطالعه می خواهند که همسرانشان یا پول بیشتری برایشان خرج کنند یا وقت بیشتری را برایشان صرف کنند. تقریبا نیمی از آنها می گویند که شخصیت همسراشان بعد از ازدواج تغییری بدی پیدا کرده یا حداقل این است که آنها در همان شخصیت قبل از ازدواج باقی مانده اند.

نتایج این بررسی نشان می دهد که آن طور که ما همیشه فکر می کردیم پایان ازدواج خوش و خرم نیست

برچسب ها : سبک زندگی،ازدواج،سنتی،مدرن،ناموفق,

نگارش در تاريخ 25 تير 1396 توسط کیاناجون

گر شما عاشق کتاب و کتابخانی هستید، در دنیا کتابخانه هایی وجود دارند که معماری دیدنی و چشم نواز آن حتماً برایتان(که اولین بار برای مطالعه به آنجا می روید) مزاحم و به یاد ماندنی خواهد بود .در این پست شما را برای سفر به ۱۸ کتابخانه که هر یک نماد معماری و شاهکاری معماران و فرهنگ دوستان نقاط مختلف دنیا است دعوت می کنیم.امیدواریم که همه دوستاران کتاب و کتابخوانی و حتی معماران علاقه مند به هرکدام از سبک های معماری این بناها روزی بتوانند از نزدیک شاهد هر یک از این شاهکاریهای معماری و فرهنگی باشند.

این کتابخانه‌ها مخاطبان را برای خواندن کتاب و ماندن در کتابخانه ترغیب و آنها را جذب محیطی کاملا مناسب برای مطالعه می‌کند، ضمن اینکه در بیشتر این کتابخانه‌ها که کتابخانه‌های ملی کشورها هستند، نمادی از فرهنگ، هنر و تمدن آن کشور و مردم دیده می‌شود و با روحیات آن قوم سازگار است. پیشاپیش از مقایسه‌ای که ناخواسته در ذهن بینندگان و خوانندگان میان آنچه می‌بینند و آنچه باید داشته باشیم و داریم، عذر می‌خواهیم!

کتابخانه اَدمونت در اتریش



کتابخانه اَدمونت در اتریش

این بنا در کوهپایه رشته کوه های آلپ واقع شده است. این کتابخانه زیبا، دومین کتابخانه بزرگِ وابسته به صومعه ها، در جهان است. سالن کتابخانه، در سال ۱۷۷۶ با سالنی به طول نزدیک به ۲۳۰ فوت طراحی شده که شامل ۲۰۰۰۰۰ جلد کتاب است. سقف آن، مراحلی از دانش بشری را نشان می دهد که بالاترین نقطه‌اش به وحی الهی می‌رسد.

کتابخانه جورج پی بادی در مریلند امریکا

کتابخانه جورج پی بادی در مریلند امریکا

این کتابخانه توسط فرد نیکوکاری به نام جورج پی بادی پایه گذاری شده است. او این کتابخانه را به عنوان یک هدیه، برای شهروندان بالتیمور به علت مهربانی و مهمان نوازی آنها ساخته است. کتابخانه پی بادی به خاطر درونی اش که یک اطاق‌ میانی بلند‌ دارد، شناخته شده است. پنج بالکن موج دار آهنی به حاشیه پر از کتاب متصل شده است و سقف نورگیر، کتابخانه را با نور طبیعی پوشش می دهد.

کتابخانه سلطنتی کپنهاگ در دانمارک

کتابخانه سلطنتی کپنهاگ در دانمارک

این بنا که نام دیگر آن “الماس سیاه” است در سال ۱۹۹۹ به عنوان توسعه دهنده کتابخانه ملی دانمارک تکمیل شد. این کتابخانه مدرن و جدید، نام خود را از گرانیت سیاه صیقلی با زوایای نامنظم گرفته است. درونی کتابخانه، توسط یک دهلیز که در آن تنها از شیشه استفاده شده، ساخته شده است. این دهلیز شیشه ای باعث می شود، فضای داخلی ساختمان فضایی باور نکردنی شود که پر از نور و بازتاب حرکت آب است و یک محیط خواندنِ زرق و برق دار و پر نور را بوجود می آورد.

کتابخانه دانشگاه هنر ماساهینو در توکیو ژاپن

کتابخانه دانشگاه هنر ماساهینو در توکیو ژاپن

معمار ژاپنی، سو فوجیموتو، کتابخانه ای طراحی کرده که تنها از قفسه های کتاب و قسمت خارجی شیشه ای ساخته شده و می تواند به عنوان ساده ترین کتابخانه مدرن در جهان شناخته شود. دیوار های بلند۲۰ فوتی، از قفسه های کتاب ساخته شده است و این قفسه ها تنها در مناطقی پل مانند که برای مطالعه در نظر گرفته شده، قطع شده است.

کتابخانه شهر اشتوتگارت در آلمان

کتابخانه شهر اشتوتگارت در آلمان

این کتابخانه نه طبقه و مکعب شکل، طراحی اش را از آن پانتئون روم باستان الهام گرفته است. هدف کتابخانه ایجاد یک زنجیره از قسمت های داخلی در بنا بوده، به طوری که تمام بنا در لباسی خالص به رنگ سفید، نقاشی شده است. در این ساختمان، رنگ ها تنها از خود کتاب ها می آیند.

کتابخانه لی‌یوان در پکن چین

کتابخانه لی‌یوان در پکن چین

این بنا در یک روستای کوچک خارج از پکن واقع شده است. این کتابخانه یک طبقه، به محیط جنگلی اطراف خودش متعلق بوده، از تیرهای چوبی ساخته شده و قسمت بیرونی آن از میله های در هم فرو رفته، پوشیده شده است. نور کتابخانه از شکاف های میان ترکه های چوب می آید. این ساختمان ممکن است تحت پوشش هیزم با قابلیت اشتعال بالا باشد، اما یک سیستم خنک کننده یکپارچه بسیار پیشرفته دارد، که بوسیله آن هوای سردی حاصل از دریاچه ای که بر روی آن نشسته است، درون کتابخانه می دمد.

کتابخانه شهر اسکندریه در مصر

کتابخانه شهر اسکندریه در مصر

کتابخانه اصلی اسکندریه، قرن سوم پیش از میلاد تاسیس شد و یکی از بزرگترین و مهم ترین کتابخانه های جهان باستان بود. هنگامی که این بنا در قرن سوم میلادی ویران شد، کتیبه های بی شمار و کتاب هایی وجود داشتند، که از بین رفتند. کتابخانه جدید اسکندریه در سال ۲۰۰۲ مانند یک ساعت آفتابی ساخته و طراحی شده است.

کتابخانه کالج ترینیتی دوبلین در ایرلند

کتابخانه کالج ترینیتی دوبلین در ایرلند

کتابخانه دانشگاه ترینیتی به علت اتاق بلندش مشهور بوده و بزرگترین مجموعه کتاب در ایرلند است. اتاق اصلی طولی بیشتر از ۲۰۰ فوت دارد و با سنگ مرمر و چوب تیره پوشیده شده است.

کتابخانه سینت-ژنویو در پاریس فرانسه

کتابخانه سینت-ژنویو در پاریس فرانسه

کتابخانه سینت-ژنویو، مرکز پژوهش و کتابخانه اصلی مرجع برای دانشجویانِ دانشگاه پاریس بوده و در اواسط قرن ۱۹ ساخته شده است. این بنا به خاطر ستون های چدنی اتاق مطالعه آن، شناخته شده است و با لقب “معبد دانش و فضایی جهت تفکر” توصیف شده است.

کتابخانه عمومی نیویورک در امریکا

کتابخانه عمومی نیویورک در امریکا

کتابخانه عمومی نیویورک نزدیک به ۵۳ میلیون جلد کتاب و سند دارد و سومین کتابخانه بزرگ در جهان است. سنگ فرش زیبا و هنری آن، در زمانی که ساخته شد، یکی از بزرگترین سازه های سنگ مرمر در جهان بود. اتاق مطالعه اصلی کتابخانه به نام “رز”، بسیار طویل است و نزدیک به دو بلوک خیابان امتداد دارد.

سالن مطالعه سلطنتی پرتغالی ها در ریودوژانیرو برزیل

سالن مطالعه سلطنتی پرتغالی ها در ریودوژانیرو برزیل

این بنا در قرن ۱۹ ساخته شده و با دارا بودن بیش از ۳۵۰.۰۰۰ اثر، بزرگترین مجموعه آثار پرتغالی، در خارج از کشور پرتغال است. درون بنا به طور کامل تحت پوشش کتاب هایی می باشد که بسیاری از آنها آثار نادری هستند که قدمت آن ها به قرن ۱۶ باز می گردد. این کتابخانه، برای هر کسی که دوست دارد توسط کتاب های زیبا احاطه شود، مقصدی عالی است.

کتابخانه عمومی بوستون ایالت ماساچوست آمریکا

کتابخانه عمومی بوستون ایالت ماساچوست آمریکا

کتابخانه عمومی بوستون با ۲۳ میلیون کتاب دومین کتابخانه عمومی در ایالات متحده است.سالن مطالعه این کتابخانه با حیاط باور نکردنی آن ، از معماری ایتالیایی الهام گرفته که با دهلیز ورودی و نایاب و اتاق و سالن های مطالعه آن شناخته شده است.

این کتابخانه در سال ۱۸۵۲ که با اهداء کتاب های زیادی مواجع شد ساخته و ساختمان آن گسترش یافت.

کتابخانه  خوزه واسکونسلوس در مکزیکو سیتی

کتابخانه خوزه واسکونسلوس در مکزیکو سیتی

این کتابخانه که توسط معمار Alberto Kalach طراحی شده، سازه ای است بتنی – شیشه ای که گویی در آن قفسه های کتاب درهوا معلق اند و اسکلت یک نهنگ غول پیکر در مرکز کتابخانه از سقف آویزان است.
این کتابخانه به نام خوزه واسکونسلوس، که یک فیلسوف و سیاستمدار مکزیکی بود نامگذاری شده است. واسکونسلوس یک شخصیت فرهنگی مهم در مکزیک و یک مروج فعال در عرصه ی فرهنگ کتابخوانی در مکزیک بود.

کتابخانه و مرکز فرهنگی ونسلا  در نروژ

کتابخانه و مرکز فرهنگی ونسلا در نروژ

سقف کتابخانه ی ونسلا در نروژ از آرکهایی به شکل “دنده،” ساخته شده که سقف را نگه می دارند. طرح کلی این ساختمان از دنده های اسکلت یک وال الهام گرفته شده است.
معماران هلن و هارد به مجله ی معماری ArchDaily گفتند: “ما در این پروژه تلاش داشتیم برای خلق ساختارهای مرکب در طراحی داخلی ، طرح کلی دنده های یک وال را پیاده کنیم که ترکیبی باشد از تخته الوار و تمام ابزارهای تکنیکی “.

کتابخانه ی نیوهیون در ایالات متحده آمریکا

کتابخانه ی نیوهیون در ایالات متحده آمریکا

کتابخانه ی کتابها و دست نوشته های کمیاب Beineck ، آرشیو ادبی کتابخانه ی دانشگاه Yale است و در جهان بزرگترین ساختمانی است که به حفظ کتاب ها و اسناد نادر اختصاص داده شده است. کل قفسه ی کتابها بشکل یک ستون عظیم در مرکز کتابخانه در معرض دید همه قرار گرفته است.
ساختمان این کتابخانه به دلیل استفاده از سنگ مرمرهای شگفت انگیز Vermont، گرانیت و برنز، شکلی نمادین دارد و نمای خارجی اش، بصورت کاملا یکدست به نظر می رسد. در این کتابخانه برای نمایش کتابها و اسناد نادر از شیشه های “windows” استفاده شده است که نور را به اندازه ی کافی فیلتر می کند، به طوری که می توان بدون آسیب، این اسناد گرانبها را به نمایش گذاشت.
انجیل گوتنبرگ (Gutenberg Bible) (اولین انجیلی که با حروف چاپی و ماشین چاپ، چاپ گردید) نیز جزو آثار گرانبهای کلکسیون گسترده ی اسناد و کتابهای کتابخانه ی Beineck است.

کتابخانه مرکزی سیاتل در واشنگتن آمریکا

کتابخانه مرکزی سیاتل در واشنگتن آمریکا

این کتابخانه در ساختمانی ۱۱ طبقه از شیشه و فولاد ساخته شده است بنای این کتابخانه قبلاً سنتی که با بازسازی مجدد در سال ۲۰۰۴ در مرکز شهر سیاتل افتتاحی مجدد داشت.

در ساختمان کنونی، نه تنها فضایی اختصاصی خاصی برایدسترسی به کتاب مهیا شده است ، بلکه در باز سازی مجدد همچنین مکان هایی برای دسترسی به تمام ابزارهای رسانه مهیا شده است.
این ساختمان که ترکیبی است از “ابزار مدرن با عملکرد یک کتابخانه”، توسط Rem Koolhass طراحی شده است. دارای فضای داخل عمومی بزرگ و نور طبیعی خارق العاده ای است.

کتابخانه دانشگاه آبردین انگلستان

کتابخانه دانشگاه آبردین انگلستان

طراحی این ساختمان این کتابخانه که توسط گروه معماری Schmidt Hammer Lassen ارائه شد، در سال ۲۰۰۵ جایزه مسابقه معماری را از آن خود کرد. این کتابخانه جایگزین کتابخانه سابق این دانشگاه ـ ملکه مادر ـ که از سال ۱۹۶۵ فعال بوده ، شد است.

از زمان افتتاح این کتابخانه در سپتامبر ۲۰۱۱، آمارها افزایش قابل توجه استفاده از کتابخانه و مراجعه ۷۰۰۰۰۰ بازدیدکننده به ساختمان را در سال اول نشان می‌دهد.

راهروی مستقر در مرکز کتابخانه همانند یک گرداب دینامیک است که هشت طبقه را به یکدیگر وصل می‌کند. این فضا با برشی از مقطع بیرونی ساختمان در تضاد است.

کتابخانه کانازاوا آمریمیرال ژاپن

کتابخانه کانازاوا آمریمیرال ژاپن

ساختمان و سازه داخلی این کتابخانه سه طبقه در ژاپن از آن جا جالب و مورد توجه معماران قرار دارد که دیوارهای ان با تماماً همانند یک پنجره بزرگ سوراخ دار سفید بطراحی و ساخته شده است تا نور طبیعی کافی بتواند فضای داخلی کتابخانه را پوشش دهد در وسط ساختمان این کتابخانه یک سازه کوچک که با نام “جعبه کیک” معروف است یک اتاق آرام، با “دیوار های ضد صدا” برای افرادی که به هنگام مطالعه به صدا زیاد حساسند ساخته و مورد استفاده قرار می گیرد.

برچسب ها : کتابخانه،لوکس،دنیا،اتریش،مصر,

نگارش در تاريخ 5 مرداد 1396 توسط کیاناجون

موزهٔ تاریخ طبیعی اصفهان در یک بنای مربوط به سدهٔ نهم خورشیدی (سدهٔ پانزدهم میلادی)، متعلق به دوران تیموریان، قرار دارد. این بنا دارای چند تالار بزرگ و یک ایوان است که با مقرنس و تزیینات گچبری زینت داده شده است. شاید این ساختمان محل چندان مناسبی برای نمایش جانوران نباشد، به ویژه دایناسورهای پلاستیکی جلوی بنا به گونهٔ ناهنجاری با معماری بومی ساختمان ناهماهنگی دارند. موزهٔ تاریخ طبیعی شامل هفت سالن به شرح زیر است:

    سالن راهنمای موزه.
    سالن بی مهرگان مشتمل بر انواع تک سلولی‌ها، اسفنج‌ها، مرجانها، خارپوستان، نرم تنان، بندپایان، حشرات و صدفهای کمیاب.
    سالن گیاه‌شناسی مشتمل بر انواع گیاهان گلدار، بی گل، گیاهان دارویی، صنعتی و تنه درختان جنگل‌های ۱۸۰ میلیون سال پیش ایران.
    سالن زمین‌شناسی شامل کلیهٔ مواد تشکیل دهندهٔ پوستهٔ جامد زمین، کانی‌ها، کریستالها، سنگ‌های معدنی، رسوبی و…
    سالن جغرافیای طبیعی و نقشه‌ها مشتمل بر انواع نقشه‌های ایران (زمین‌شناسی، گیاهان، جانوران و…)
    سالن مهره داران که بزرگترین سالن موزه است و مشتمل بر انواع ماهیان، دوزیستان، خزندگان، پرندگان و پستانداران به صورت تاکسیدرمی شده می‌باشد.
    سالن کمک آموزشی و دیدنی‌های جهان خلقت شامل عکس‌ها و اسلایدهای آموزشی.[۲]

این بنا در خیابان سپه، چهارراه استانداری واقع شده و در تاریخ ۱ دی ۱۳۴۸ با شمارهٔ ثبت ۸۹۱ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.[۳

برچسب ها : موزه،اصفهان،تاریخ،طبیعی،بنا,

نگارش در تاريخ 27 شهريور 1396 توسط کیاناجون

 


    کویر در عین سادگی زیبایی های بسیاری دارد که چشم شما را به خود خیره خواهد کرد.
    کویر مصر یکی از تماشایی ترین کویرهای ایران است که گردشگران زیادی را به سوی خود می کشاند.
    این کویر دارای امکانات تفریحی خوبی از جمله آفرود، موتورچهارچرخ و شترسواری است که تجربه ای متفاوت برای شما رقم می زنند.
    وجود اقامتگاه های بومی مناسب، باعث می شود که در این کویر دغدغه ای برای اقامت نداشته باشید.

در ابتدا باید به روستای مصر برویم ...

کویر مصر در کنار روستایی به همین نام قرار گرفته است. این روستا پس از پشت سر گذاشتن جاده و گذر از مناطق کویری رخ می نماید و خانه های قدیمی‌اش یکی پس از دیگری پدیدار می شوند. در اینجا مردمانی باصفا و مهمان نواز را می بینیم که در میان شن های روان کویر مرکزی، سکنی گزیده اند و از طریق کشاورزی و دامداری و در سال های اخیر با اسکان و خدمات رسانی به مسافران، زندگی را سپری می کنند. آب مورد نیاز اهالی این روستا از طریق قناتی که در ابتدای برپایی روستا توسط یکی از ساکنین حفر شد، تامین می شود.

نشانه روستای مصر دو تاق کوچک در ورودیِ آن است که رو به روی هم قرار دارند. در یک سو ژنراتور برق و در سوی دیگر مغازه کوچکی به چشم می خورد که صاحبش با چهره ای مهربان و مزین به لبخند به شما خوش آمد می گوید. بخشی از سلسله جبال کوه های فلات مرکزی از سمت غرب، جنوب غربی و جنوب شرق، روستای مصر را در آغوش دارند و تپه های ماسه ای در کوهپایه آن، گردشگران و کویرنوردان را به سوی خود می خوانند.

آشنایی با روستای مصر

مصر نام روستای کوچکی است که در ۵۵ کیلومتری شهرستان خور از توابع استان اصفهان واقع شده و ۱۸۰ نفر جمعیت دارد. در کنار مصر دو روستای بسیار کوچک دیگر به نام های امیرآباد و فرحزاد نیز وجود دارند که به همراه یکدیگر دریک خط شمالی– جنوبی به طول حدود ۶ کیلومتر قرار گرفته اند.

خانه های روستا نشانه هایی از سایر سازه های مناطق کویری دارند و با دیوارهای کاه گلی، سقف های گنبدی و درهای چوبی آراسته شده اند. در کنار هر خانه طویله کوچکی به چشم می خورد و در آن بوقلمون و بز و گاهی شتر نگهداری می شود. روستای مصر دارای برق سراسری، آب آشامیدنی، مخابرات و آنتن دهی تلفن های همراه و سوپرمارکت است و از بابت امکانات اولیه شرایط بسیار خوبی برای گردشگران دارد.

 از میان محصولات خوش رنگ و لعاب این روستا می توان به خرما، انار و انواع صیفی ها اشاره کرد که طعم تازه ای از کویر را برایتان به ارمغان می آورند. از آشپزخانه های اهالی مصر، بوی غذاهای محلی به مشام می رسد که کباب شتر، کالجوش و آبگوشت محلی به نام لاخولی از پر طرفدارترین آن ها هستند. هر جایی که شتر باشد، محصولات حاصل از آن هم طرفدار دارد؛ در این روستا دوغ شتر به راحتی پیدا می شود و می توانید آن را امتحان کنید.

شهرت کویر مصر زندگی مردم روستا را تغییر داده است؛ آن ها پیش از این به کشاورزی و دامداری مشغول بودند و در کنار کاشت زعفران و گندم به پرورش شتر می پرداختند اما حالا به گردشگران و بازدیدکنندگان خدمات ارائه می دهند و نیازهای آن ها را برطرف می کنند. بد نیست بدانید که بخشی از فیلم خیلی دور، خیلی نزدیک نیز در این روستا فیلم برداری شده‌ و شهرت آن را چند برابر کرده است.
آشنایی با کویر مصر | معجون سکوت و آرامش

با فاصله گرفتن از روستا دیگر خانه ای به چشم نمی خورد و صدای مردمان نیز به گوش نمی رسد. دیگر تنها چیزی که وجود دارد پهنه ای به رنگ خاک است که سراسرش را شن های روان پوشانده اند؛ شن هایی سبک که سوار بر باد به این سو و آن سو می روند و گویی بر تن کویر نقش می زنند. آن ها بر روی هم انباشته می شوند و تپه ای ایجاد می کنند تا بتوانی به بالای آن بروی و عظمت کویر را از نمایی دیگر به تماشا بنشینی. بی حساب و کتاب نیست که نام این جلوه شگفت انگیز طبیعت را دریای شنی کویر مصر گذاشته اند...

گاه گیاهانی دیده می شوند که با قدرت در برابر ناملایمات ایستاده و از همین خاک بی حاصل سربرآورده اند. همین گیاهان هم چهره ای تازه را به این گستره خاکی هدیه می دهند.

 یک رنگی و سکوت بهترین دلیل برای رفتن به میانه این کویر است که بسیاری را به سوی خود می کشاند اما نمی توان از تفریحات آن نیز چشم پوشی کرد. در کویر مصر می توانید تجربه هایی تازه از هیجان را برای خود خلق کنید و خاطره ای خوش بیافرینید. در ادامه به شما می گوییم که چه فرصت های نابی در این کویر انتظارتان را می کشند.
عکس کویر مصر

تفریحات در کویر مصر

شاید در ابتدا به نظر برسد که کویر هیچ فرصتی برای خوشگذرانی در اختیارتان قرار نمی دهد اما باید بگوییم که در اشتباه هستید چرا که در کویر مصر می توانید حسابی خوش بگذرانید و خاطره ای شیرین از سفرتان بسازید:
۱- پیاده روی بر روی شن های داغ کویر

 با رسیدن به حاشیه کویر کفش هایتان را دربیاورید و بگذارید پاهایتان گرمای شن های روان را حس کند. با هر قدم، بیشتر به داغی شن ها عادت می کنید و لذت خاصی سراسر وجودتان را فرا می گیرد. فقط به قدم زدن اکتفا نکنید؛ کمی سختی را به جان بخرید و به بالای تپه های شنی بروید و از تماشای مناظر لذت ببرید.

نکته مهم: برای پیاده روی در کویر و به ویژه تپه های شنی، انرژی و توان مناسبی نیاز دارید. راه رفتن شاید کار ساده ای به نظر برسد اما به هنگام پیاده روی در شن های کویر فشار بر روی زانو و پاهایتان به شدت افزایش می یابد چرا که مدام به سمت عقب متمایل می شوید. بد نیست بدانید انرژی مورد نیاز برای یک کیلومتر پیاده روی بر روی شن با انرژی لازم برای سه کیلومتر حرکت روی زمین عادی برابری می کند.


۲- شترسواری

 شتر یکی از جاندارانی است که نسبت به شرایط خاص کویر و بی آبی مقاومت دارد. در گذشته رفت و آمد با شتر کاملا مرسوم بود و به دلیل توانایی این جاندار از آن برای سفر و مهاجرت استفاده می شد. برای آنکه کمی از فعالیت های گذشتگان را تجربه کنید در کویر مصر سوار شتر شوید و از یک گشت متفاوت لذت ببرید.

هزینه

برای حدود ۱۰ دقیقه شتر سواری باید ۵۰۰۰ تومان بپردازید. البته توجه داشته باشید که قسمت شتر سواری در نزدیکی روستا قرار دارد.

۳- موتور چهار چرخ

 موتور چهار چرخ یا ATV وسیله ایست که امروزه در بسیاری از مناطق و مراکز تفریحی از آن استفاده می کنند. بالا رفتن از تپه های شنی و سرازیر شدن از آن ها از فعالیت هایی است که با موتور چهارچرخ انجام می شود و سوار شدن بر این وسیله دقایقی سرشار از هیجان را برای شما رقم می زند.

هزینه

در کویر مصر با پرداخت ۱۰۰۰۰ تومان می توانید به مدت حدود ۱۰ دقیقه این هیجان را تجربه کنید.

۴- آفرود

 آفرود فعالیت هیجان انگیزی است که در مناطق جنگلی، کوهستانی و کویری طرفداران بسیاری دارد و برای انجام آن به خودروهای دو دیفرانسیل احتیاج دارید. اگر دلتان چنین هیجانی می خواهد و خودروی دو دیفرانسیل ندارید نگران نباشید چرا که در کویر مصر می توانید این تجربه را برای خود رقم بزنید.

هزینه

با  پرداخت ۱۵۰۰۰ تومان می توانید از ماشین های آفرود که دارای راننده هم هستند، استفاده کنید.

۵- عکاسی

شاید به نظرتان همه جای کویر شبیه به هم باشد اما بهتر است بدانید که نحوه قرار گیری شن های کویر به گونه ایست که در کنار هم اشکال و تصاویری متنوع را می سازند و چشم انداز های متفاوتی را ایجاد می کنند. کویر را بدون عکس یادگاری ترک نکنید؛ خاطرات خوش شما در این تصاویر ماندگار می شوند و با دیدن آن ها می توانید زیبایی های سفرتان را مرور کنید. سوژه های زیادی در مصر برای دوربین شما وجود دارند؛ فقط باید حواستان را جمع کنید تا تصاویر خوبی نصیبتان شود.

نکات مهم: برای خلق عکس های بهتر بردن سه پایه را فراموش نکنید. حواستان به شن های روان کویر باشد چرا که این شن ها می توانند داخل لنز دوربین و یا درزهای وسایلتان بروند و شما را دچار دردسر کنند.
عکاسی در کویر مصر


۶- دوچرخه سواری

 برخی ترجیح می دهند در قالب تورهای دوچرخه سواری وارد کویر مصر شوند و یا از آن عبور کنند. اگر مایل به دوچرخه سواری در کویر هستید و دوچرخه مناسبی دارید، می توانید راهی این منطقه شوید و تجربه ای تازه برای خودتان رقم بزنید. به یاد داشته باشید که در کویر مصر امکانات کرایه دوچرخه وجود ندارد و باید دوچرخه‌تان را به همراه ببرید.
دوچرخه سواری کویر مصر
 
۷- شب نشینی و تماشای آسمان شب

 زیبایی های کویر تنها در روز آن و در زیر نور خورشید همیشه تابانش خلاصه نمی شود؛ کمی صبر کنید تا شب از راه برسد و آسمان، لباس نیلگون پرستاره اش را بر تن کند. آتشی برپا کنید و در کنار همسفرانتان به تماشای رقص شعله های آن بنشینید. حالا وقت تماشای یکی دیگر از تصاویر تماشایی کویر است که حتی بدون تلسکوپ هم زیبایی خودش را دارد. اگر وسایل ستاره نگری دارید حتما آن ها را در کوله بارتان جای دهید و تماشای آسمان شب را به گونه ای متفاوت تجربه کنید.

نکته مهم: اگر قصد دارید برای عکاسی یا رصد ستارگان در شب مدت زمانی را بیرون بمانید، ۲ تا ۳ مرز نازک با محلول روغن سوخته ـ گازوییل در دور تا دور محل رصد ایجاد کنید تا احتمال گزیده شدن توسط عقرب را به حداقل برسانید.
r
دیدنی هایی در همین اطراف

سفر شما فقط به همین کویر ختم نمی شود. جاذبه های دیگری در نزدیکی های این محل وجود دارند که می توانید اوقات سفر خود را با رفتن به آن ها پر کنید. البته نباید بدون حضور یک راهنمای آشنا با کویر توقع پیدا کردن این جاذبه ها را داشته باشید.
۱- دریاچه نمک سلکنون مصر

به طور کلی، محلی ها، قسمت هایی از منطقه که نسبت به بقیه پایین تر هستند و حالت فرورفتگی در زمین دارند را چال می نامند. در سال ۱۳۵۵ سیلی در این منطقه رخ داد و دریاچه ای بزرگ به وجود آورد و از آن به بعد اهالی آن را سیل کنون و به صورت محلی سلکنون خواندند.  چال سلکنون در شمال مصر و جنوب کویر مرکزی واقع شده و تپه های شنی، آن را در بر گرفته اند. داخل این گودال هیچ گونه گیاهی نمی روید زیرا خاک کف آن از جنس خاک های قلیایی است. باتلاقی کوچک در چال دیده می شود و دیواره آن پوشیده از سنگریزه است و شیبی در حدود ۳۰ درجه دارد؛ این باتلاق همان دریاچه سلکنون است.

راه دسترسی

 برای رسیدن به چال سلکنون باید روستای مصر را پشت سر بگذارید و به سمت شمال حرکت کنید. با گذر از روستای فرحزاد، دو راهی چال سلکنون را خواهید دید. پس از طی ۳ کیلومتر دو راهی دیگری وجود دارد که مسیر شمالی آن به چال سلکنون و مسیر شمال شرقی به دریاچه نمک سلکنون، تخت عباسی و تخت عروس می رسد که در ادامه به معرفی آن ها نیز می پردازیم.
دریاچه نمک سلکنون مصر
 
۲- نیزار مصر

سیل سال ۱۳۵۵، دریاچه ی دیگری نیز در این منطقه ایجاد کرد که به مرور زمان خشک شد اما مسیر آب ایجاد شده در زیر ماسه ها و زمین های این منطقه باعث شد تا پساب کشاورزی روستای امیرآباد به لایه های زمین نفوذ کند. این پساب در منطقه نیزار مجددا به سطح زمین آمده و موجب ایجاد یک نیزار شده است که ارتفاع نی های آن گاهی به ۴ متر نیز می رسد. اینجا مکانی مناسب برای عکسبرداری از حیات وحش کویر مصر را به شمار می رود چرا که این نیزار محل آبشخور حیات وحش کویر است و حیواناتی که در حوالی آن دیده می شوند عبارتند از: گرگ، گربه شنی، کاراکال، روباه شنی، شغال، چکاوک کاکلی، سارگپه بیابانی، پامسواکی، مگس گیر، سبزقبا، شاهین، جربیل، جرد، آگامای سروزغی و دم سیاه، تیر مار، مار جعفری، شتر مار، انواع عقرب و .... به دلیل رطوبت، در صورت گرمی هوا انواع حشرات از قبیل پشه و مگس به وفور به چشم می خورند.
این نیزار، آب شوری دارد اما درصد شوری آن به اندازه ای نیست که موجب کویری شدن منطقه شود. آب نیزار پس از آمدن به سطح و طی مسافتی در حدود ۲ کیلومتر دوباره در زیر لایه های ماسه پنهان می شود و نهایتا در منطقه دریاچه نمک سلکنون خود را نشان می دهد. در اینجا به علت شوری زمین های دریاچه، درصد شوری آب نیز افزایش می یابد؛ تا آنجا که در پایین دست دریاچه، لایه ای از نمک، مسیر نهر ایجاد شده را می پوشاند.
در حاشیه نیزار گیاهانی از نوع ماسه پسند دیده می شوند که از میان آن ها می توان به درختچه های تاغ، گز، نسی، اسکنبیل، نتر، دم گاوی و ... اشاره نمود.
راه دسترسی
نیزار مصر در ۶ کیلومتری شمال شرقی مصر و ۲ کیلومتری شرق فرحزاد قرار دارد و می توان از هر دو روستای امیرآباد و فرحزاد به آن رسید. از هر کدام از این دو روستا که بروید باید تپه های شنی را پشت سر بگذارید و احتیاج به خودروی دو دیفرانسیل و یک راهنمای کاربلد دارید.
نیزار مصر
 
۳- دریاچه نمک خور

دریاچه نمک خور، بزرگترین دریاچه نمک فصلی ایران است که با زمینی پوشیده از اشکال پنج ضلعی نمکی (پلی گون) منظره ای شگفت انگیز را به گردشگران تقدیم می کند. اشکال این دریاچه در زمستان با خاک رس در هم می آمیزد و به رنگ سیاه در می آید؛ اما در تابستان تن پوشی سپید بر تنشان می نشیند. نمک موجود در خاک منطقه اجازه رویش هیچ گیاهی را در این قسمت نمی دهد.

خور در قسمت مرکزی تا جنوبی کویر مرکزی ایران واقع شده و از کم ارتفاعترین نقاط در فلات ایران به شمار می رود. لایه نمک در این دریاچه بسیار نازک و تنها ۵ تا ۱۰ سانتی متر است.

راه دسترسی

برای رسیدن به این دریاچه می توانید از مسیر آسفالته شهرستان خور به طبس استفاده کنید و  بعد از طی مسافت ۵۰ کیلومتر به قسمت جنوبی دریاچه برسید.
۴- تخت عباسی

کویر تخت به جایی گفته می شود که صاف و هموار بوده و در بلندترین نقطه آن منطقه قرار گرفته باشد و به نوعی قله به حساب آید. بادهای شدیدی که در نوک قله می وزند تپه ها را صاف و هموار می کنند، خاک های نرم را با خود می برند و قلوه سنگ ها و سنگریزه ها را برجای می گذارند. در گذشته از تخت ها در کویر برای جهت یابی و مسیریابی استفاده می کردند. از بالای تخت عباسی، چال سلکنون و روستای مصر و فرحزاد قابل مشاهده است. تخت عباسی در جنوب کویر بزرگ مرکزی ایران و شمال شرقی روستای مصر قرار دارد و هیچ گونه گیاهی در آن نمی روید.

راه دسترسی

برای رسیدن به تخت عباسی باید با خودروی دو دیفرانسیل از روستای مصر به سمت شمال راهی شوید. با پشت سر گذاشتن روستای فرحزاد و ورود به دو راهی چال سلکنون حدود ۳ کیلومتر را طی کنید تا به دوراهی دریاچه سلکنون برسید. پس از عبور از دیواره شنی می توانید دریاچه نمک سلکنون و تخت عباسی را در قسمت شرق ببینید. با طی ۲ کیلومتر به سمت شمال شرقی به تخت عباسی می رسید.
تخت عباسی
 
۵- تخت عروس

مردمان کویر هرآنچه را که زیبا و دلنشین باشد، عروس می نامند. تخت عروس یکی از زیباترین مناطق کویری ایران است که اگر برفراز آن قرار گیرید می توانید از جنوب، روستای مصر و چال سلکنون و از شمال تپه های شن روان را تماشا کنید. خاک تخت عروس از جنس مارن (۱)، ماسه و خاک های آهکی است و گیاهانی مانند اسفند، تاق، نسی و ترخ پوشش گیاهی آن را تشکیل می دهند.

راه دسترسی

 برای رسیدن به این جلوه تماشایی باید از خودروهای دو دیفرانسیل استفاده کنید و از روستای مصر به سمت شمال بروید. با پشت سر گذاشتن روستای فرحزاد و ورود به دو راهی چال سلکنون حدود ۳ کیلومتر را طی کنید تا به دو راهی دریاچه سلکنون برسید. با عبور از تپه های شنی می توانید دریاچه نمک سلکنون و تخت عباس در قسمت شرق مشاهده کنید و  پس از طی ۶ کیلومتر به سمت شمال به تخت عروس می رسید.

پاورقی

 ۱- در اصطلاح علمی، مارن به خاک هایی گفته می‌شود که ۳۵ تا ۶۵ درصد رس، و ۶۵ تا ۳۵ درصد کربنات‌ دارند.
تخت عروس
 
۶- ریگ کله

ریگ کله نام یک بیابان در نزدیکی روستای مصر است که در جنوب جاده خور به مصر قرار دارد. تپه های ماسه ای مرتفع که به صورت در هم ارتفاع گرفته اند، در سراسر این بیابان به چشم می خورند. در ریگ کله چندین قیف ماسه ای را می توان دید و شکل متفاوت آن را با سایر قسمت های کویر لمس کرد. سیل سال ۱۳۵۵ درست از این منطقه و از کوه های جنوبی به سوی روستای مصر سرازیر شد. در نتیجه این سیل ۳ گدار (گذرگاه) در این منطقه به وجود آمد که مشهورترین آن ها گدار کلاغ می باشد و مورد بازدید برخی گردشگران است.

 بلندترین تپه ماسه ای در ریگ کله حدود ۲۲۷ متر ارتفاع دارد و از تپه های ماسه ای بلند ایران به شمار می رود. در بخشی از این منطقه که مرز بین کوهستان و تپه های ماسه‌ای کویر محسوب می شود، یک چشمه آب دائمی وجود دارد که چهره خاصی به این ناحیه بخشیده است.

راه دسترسی

برای دسترسی به ریگ کله باید با خودروهای دو دیفرانسیل از ۵ کیلومتری روستای امیرآباد به سمت جنوب حرکت کرد و به این منطقه رسید.
ریگ گله
 
۷- چیل کنده

چیل کُنده تپه ای است که به صورت طولی و تا ۵ کیلومتر امتداد یافته و در غرب روستای فرحزاد قرار دارد. شناختن آن از روی کنده های نخلی که به عنوان علامت شناسایی توسط ساربانان بر روی هم قرار گرفته اند، میسر است و به همین دلیل این نام را بر آن نهاده اند. با قرار گرفتن بر روی راس این تپه در سمت شمال، عوارض بیابانی را از ارتفاع بالا می بینید و می توانید با دوربین خود تصاویر زیبایی را ثبت کنید.

راه دسترسی

برای رسیدن به این تپه، روستای فرحزاد را پشت سر بگذارید و ۲ کیلومتر به سمت غرب بروید. با حرکت به سمت تپه ای که در سمت غرب دیده می شود و عبور از یک دیوار ماسه ای کم عرض بر روی چیل کنده قرار می گیرید.

متاسفانه تصویری از این جاذبه در دست نیست
کویر مصر
 
 ۸- تخت محمدرضایی

 تخت محمدرضایی درحاشیه روستای مصر و در ۵ کیلومتری شمال آن دیده می شود و در ارتفاع ۲۰ متری نسبت به دشت مجاور خود قرار گرفته است. در قسمت غربی، شرقی و جنوبی تخت، تپه های ماسه ای طولی با جهت شمالی- جنوبی شکل گرفته و مناظری دیدنی را به تصویر کشیده اند.

در این محل زمین پوشیده از سنگ ریزه هایی است که بر روی بستری از ماسه و رس قرار دارند و هیچ گونه پوشش گیاهی بر روی آن دیده نمی شود. وجود علامت های راهنمای مسیر بر بالای تخت عروس نشان از این دارد که در گذشته از آن به عنوان نشانه ای برای گم نکردن راه استفاده می کردند.

راه دسترسی

 برای دسترسی به این منطقه خودتان را به دو راهی ورودی روستای فرحزاد و مسیر چال سلکنون برسانید و وارد بی راهه ای که در سمت غرب وجود دارد شوید. با پشت سر گذاشتن ۲ کیلومتر به سمت غرب می توانید این محل را ببینید.

متاسفانه تصویری از این جاذبه در دست نیست
کویر مصر
 
 ۹- تل خاکستری

تل خاکستری تپه ای است که ارتفاع بلندی دارد و در مرز زیست بوم کویر و بیابان قرار گرفته است. در شمال این تل زمین های صاف و یکدست کویر مرکزی دیده می شود و در غرب آن تپه های ماسه ای طولی (شمشیری) معروف به منطقه گله ریگ سرگردانی قابل مشاهده هستند. این تل، در اثر فرسایش به صورت پلکانی و با خاک های آهکی و مارن شکل گرفته است و مناظر جالبی دارد. به دلیل رنگ خاکستری تپه که از فواصل دور قابل شناسایی است این نام را بر آن نهاده اند.

نور خودروها در شب و  در محور دامغان-جندق باعث ایجاد منظره ای شبیه به نوار مارپیچ روشنی در دل کویر شده است که از بالای این تپه دیده می شود. رفتن به این منطقه نیازمند داشتن خودروی دو دیفرانسیل است.

راه دسترسی

برای دسترسی به تل خاکستری ۳ کیلومتر به سمت غرب روستای فرحزاد و بر روی یال چیل کنده حرکت کنید و ۸ کیلومتر به سمت شمال غرب تغییر مسیر دهید تا به محل این تپه برسید.
تصویری از تل خاکستری تل خاکستری
 
۱۰- تنگه رودخانه نمک

 اگر مسیر رودخانه فصلی که از شرق تخت عباسی عبور می کند را دنبال کنید به تنگه ای می رسید که نامش تنگه رودخانه نمک است. این تنگه نیز از جمله پدیده هایی به شمار می رود که در اثر وقوع سیل سال ۱۳۵۵ به وجود آمده است. به دلیل حرکت ماسه های روان در دهانه ی رودخانه در برخی مکان ها راه آب مسدود شده و در صورت بارندگی برکه هایی در آنجا به وجود می آید. همچنین گنبدهای نمکی در کنار این منطقه منظره ای دیدنی را به وجود آورده اند. وجود خاک مرطوب در منطقه، شرایط زیست انواع عقرب و کنه شتری را به وجود آورده است؛ پس بسیار مراقب باشید.

راه دسترسی

 این منطقه در شمال روستای مصر و فرحزاد، در شرق تخت عروس و جنوب کویر مرکزی ایران قرار گرفته است و برای رسیدن به آن باید با خودروی دو دیفرانسیل از روستای فرحزاد به سمت چال سلکنون حرکت کرد. در ادامه و پیش از رسیدن به چال سلکنون دوراهی تخت عروس را در پیش بگیرید. قبل از تخت عروس مسیری به سمت شرق وجود دارد که شما را به بالای تنگه می رساند.

۱۱- گله ریگ سرگردانی

در حاشیه غربی روستای مصر منطقه ای وجود دارد که از تپه های طولی (شمشیری) ماسه های روان (ریگ) تشکیل شده است. این تپه ها به صورت دیواره هایی موازی در جهت شمال کشیده شده اند و تا مرز کویر ادامه می یابند. طول دیواره ها بین ۳ تا ۵ کیلومتر و فاصله آن ها با یکدیگر در حدود ۴۰ تا ۵۰ متر تخمین زده می شود. تماشای زیبایی های این کویر از ارتفاع لذت بخش تر است و برای انجام این کار می توانید از تل خاکستری استفاده کنید.

گله ریگ در گویش کویر نشینان به معنای دیواره های ماسه ای موازی به کار می رود. زیاد بودن این دیواره ها باعث گمراه شدن مسافران و کاروانیان در تشخیص مسیر صحیح می شده و به همین دلیل واژه سرگردانی به نام منطقه اضافه شده است.

راه دسترسی

 از روستای فرحزاد حدود ۳ كیلومتر به سمت غرب بر روی یال چیل كنده حركت کنید و ۸ کیلومتر به سمت شمال غرب تغییر مسیر دهید. گله ریگ سرگردانی در یک کیلومتری غرب تل خاکستری قرار دارد و می توانید آن را از بالای تل خاکستری ببینید.
کله ریگ سرگردانی
 
۱۲- صاف باقر دزدو

صاف باقر دزدو نام کویری در حاشیه روستای مصر و ۸ کیلومتری شرق آن است. تپه های شن های روان در سمت غرب و چند تخت در سمت شرق تمام گستره این کویر به عرض ۱۰ کیلومتر و طول ۳۰ کیلومتر  را در بر گرفته اند. در قسمت جنوبی نیز زمین های آهکی به چشم می خورند و  با ادامه مسیر به سمت جنوب تپه های ماسه ای دیده می شوند. می توان این منطقه را همانند دریاچه خشک شده کوچکی دانست که تپه ها آن را احاطه کرده اند.

 تخت های شرق این کویر امکان تماشای مناظر بسیار بدیع و زیبا و عکاسی از آن ها را برای شما فراهم می کنند. به هنگام وقوع سیل ویرانگر سال ۱۳۵۵ کلیه وسایل روستاییان توسط سیل به این منطقه آورده شد و از آن پس این نام را به آن اختصاص دادند.

راه دسترسی

برای رفتن به صاف باقر دزدو ابتدا باید به نیزار مصر بروید و پس از طی حدود ۴ کیلومتر به سمت شرق به این منطقه برسید.
۱۳- روستاهایی در همین نزدیکی

 در سفرتان می توانید به روستاهای دیگری همچون گرمه، فرحزاد و امیرآباد نیز سری بزنید و از گشت و گذار در آن ها لذت ببرید. نخلستان های زیبا و مناظر کم نظیر در این روستا ها انتظارتان را می کشند.

اگر به گرمه رفتید، به سراغ فیش اسپا (ماساژ ماهی) نیز بروید. در این محل پای خود را در آب قرار دهید تا ماهی ها به سراغتان بیایند و کمی از خستگی‌تان بکاهند.

در فاصله ۲ کیلومتری روستای امیرآباد، تپه های شنی و پوشش گیاهی غنی از درختچه های گز و تاق و نخل های زیبا وجود دارد که بسیار زیبا و دیدنی به نظر می رسند.

روستای فرحزاد نیز که در شمال روستای مصر واقع شده نخلستانهای زیبایی دارد که دور تا دور آن ها را تپه های شنی فرا گرفته اند.
 

برچسب ها : کویر،آب وهوا،روستا،مصر،اصفهان,

نگارش در تاريخ 31 مرداد 1396 توسط کیاناجون

شهرستان سپیدان در میان رشته کوه های زاگرس، به مرکزیت شهر اردکان در ارتفاع ۲۲۵۰ متری از سطح دریا ،در75 کیلومتری شمال غربی شهر شیراز واقع شده است.

به گزارش شیرازه  اگر استان فارس را به عنوان مقصد سفرهای تابستانی خود انتخاب نموده اید، توصیه می شود بازدید از مهمترین شهرستان این استان از نظر جاذبه های طبیعی و گردشگری را در برنامه سفر خود قرار دهید. سپیدان به عنوان نگین و عروس جاذبه های طبیعی و گردشگری استان فارس به شمار می آید.



شهرستان سپیدان در میان رشته کوههای زاگرس، به مرکزیت شهر اردکان  در ارتفاع ۲۲۵۰ متری از سطح دریا، در75 کیلومتری  شمال غربی  شهر شیراز  واقع شده که از شمال به استان کهکلویه و بویراحمد و شهرستان اقلید، ازجنوب به  شهر شیراز، ازشرق به شهرستان مرودشت و از غرب به شهرستان ممسنی محدود می باشد .

 سپیدان در نگاه تقسیمات کشوری؛ بخش مرکزی شامل دهستان های خفری، کمهر، شش پیر وبخش بیضا شامل دهستانهای بانش، بیضا وکوشک هزار و بخش هماشهر شامل دهستانهای همایجان وسرناباد می باشد.


آب وهوای خنک منطقه در تابستان و کوه های پوشیده از برف در زمستان و جاذبه گردشگری طبیعی منطقه و وجود پیست سوار کاری و پیست اسکی و مناطقی همچون تنگ تیزاب و ابشار مارگون و چله گاه رونق خاصی به صنعت گردشگری داده است.

برخورداری شهرستان ازهر گونه امکانات مورد نیاز جهت سرمایه گذاری ودر دست رس بودن آنها و همچنین نزدیکی شهرستان به شیراز و بنادر جنوب جهت صادرات و واردات یکی از امتیازات شهرستان محسوب میشود و دومین مزیت شهرستان وجود نیروی جوان و کاری که بالاترین سرمایه شهرستان هستند.

یکی دیگر از امتیازات این منطقه پراکندگی جمعیت روستائیان در مسیر اردکان تا شیراز است که نشان دهنده وجود امنیت لازم و کافی برای هر گونه سرمایه گذاری در بخش مسکن و بخش اقتصادی و ... است. شهرستان سپیدان منطقه ای کوهستانی است و دارای 12 قله بالای 3000 متر از سطح دریا می باشد.


از جمله مناطق تفریحی این شهرستان عبارتند از: کوهها ( رنج ،برم فیروز) آبشارها ( مارگون؛ چیکان ومورزیان) تنگه ها ( تیزاب، غوره دان؛ آبسرد و بغدیون) پیست های اسکی ( پولادکف؛ تربیت بدنی صنایع) دریاچه ها ( برم فیروز و شش پیر) دشت ها ( بیضا و همایجان ) اشاره کرد.

 می توان مهمترین مکان های تفریحی شهرستان سپیدان را  به ترتیب زیر نام برد.

 آبشار مارگون

آبشار مارگون یکی از زیباترین آبشارهای کشور است که در شهرستان سپیدان و در 47 کیلومتری شهراردکان فارس واقع گردیده است. بعد از جاده ماشین رو، تا آبشار چند دقیقه پیاده روی لازم است که این راه هموارسازی و سیمانی شده است. اطراف این آبشار در فصل بهار بسیار سرسبز و دیدنی است.


  مسیر این آبشار و روستاهای اطراف در فصل زمستان برف گیر بوده و گاهی راه های ارتباطی کاملاً قطع می شود. این آبشار در حقیقت سرچشمه رودخانه است و در بالای کوه هیچ رودخانه ای نیست، بلکه از بدنه دیواره صخره ای کوه، بیش از چند هزار چشمه وجود دارد که آب از آنها به بیرون ریخته می شود. از این حیث این آبشار هم بزرگترین و هم مرتفع ترین آبشار چشمه ای در جهان است.

 همچنین در ادامه مسیر رودخانه انبوه درختان، باغات سیب و ... به چشم می خورد. رودخانه حاصل از این چشمه ها بسیار پر آب بوده و تا سپیدان امتداد دارد.


 همانطور که در تصویر پیداست، هیچ رودخانه ای در بالای این آبشار وجود ندارد. البته تصویر بالا تنها بخش قله آبشار است و آبشار بسیار عظیم تر از تصور است به طوری که ارتفاع آن نزدیک بیش از 120 متر و عرض آن حدود 400 متر تخمین زده میشود. هر چند آبشار چشمه، ابعاد مشخصی ندارد، چرا که هر روز چشمه ای جدید در حاشیه آبشار ایجاد شده، و گاه نیز چشمه ای آبش کم یا قطع می شود.


 تنگ تیزاب

تنگ تیزآب یکی دیگر از جاذبه های گردشگری شهرستان سپیدان است که در فاصله 20 کیلومتری شمال سپیدان و 90 کیلومتری شیراز واقع شده و گذرگاه یکی از شعبه‌های رودخانه بشار است. این رودخانه آبی شیرین دایمی دارد و مورد استفاده شرب و کشاورزی است. گونه‌های مختلف ماهیان بومی نیز در آن دیده می شوند. تنگ تیزآب از پوشش جنگلی مناسب برخوردار است و درختان آن را بیشتر بنه، بادام، بلوط و بید تشکیل می ‌دهند.


تنوع گونه‌های درختی و عبور یک رودخانه دایمی از جمله ویژگی ‌های این منطقه‌اند. تنگ تیزآب تابستان‌های خنک و خوش آب و هوا و زمستان‌های سرد دارد. این منطقه در فصل تابستان مورد استفاده بسیاری از بازدیدکنندگان قرار می ‌گیرد.


طبیعت کوهپایه‌ای توأم با پوشش جنگلی و رودخانه دایمی، منظره‌ای زیبا را در دل تنگ تیزاب به وجود آورده و جاذبه‌های این گردشگاه را فزونی بخشیده است، راه کوهستانی سپیدان-ممسنی از کنار این تنگه عبور می ‌کند. هم اکنون در فصل‌های مساعد به ویژه در بهار، در مدخل ورودی این تنگ چادرهایی برای اقامت بازدید کنندگان نصب شده است که مورد استفاده قرار می ‌گیرد.


دریاچه برم فیروز

دریاچه برم فیروز در ارتفاع سه هزار و سیصد و پنجاه متری ارتفاعات برم فیروز واقع شده و در فاصله 15 کیلومتری شهر اردکان ،مرکز شهرستان سپیدان قرار دارد.

این دریاچه در فصول گرم سال و با آب شدن برفها تشکیل می شود. این منظره زیبا در فصل زمستان به دلیــــل وجود برف بسیار، کاملا نامشخص و یخ زده می باشد . در بهار و تابستان در مجاورت این دریاچه می توان سبزه زاری زیبا را کنار سفیدی برف مشاهده نمود.


دریاچه ای پر آب در یک طرف ، برف زیبایی که نیمی از دور دریاچه را سفید کرده است و در کنار نیمی دیگر از دریاچه گل و سبزه وجوی های کوچک و که از دریاچه منشا گرفته اند و همچنین کوه های اطراف پوشیده از برف، همه و همه منظره های زیبایی را بوجود می آورند؛ برم در لغت به معنی محل جمع شدن آب میباشد.


دریاچه برم فیروز یکی از نقاط دیدنی استان فارس است که دیدن آن برای کسانی که توانائی یک کوه پیمائی نیمه سبک و 1 ساعته را دارند خالی از لطف نیست و این مشکل را به خاطر افزایش سریع ارتفاع و شیب بسیار زیاد آن بایستی به خود متحمل شد.


در طول زمستان منطقه و دریاچه با ارتفاعی در حدود 3500 متر ازسطح دریا بدلیل سرمای زیاد پوشیده از برف است.برای دیدن آن اواخر اردیبهشت تا اواخر خرداد پیشنهاد میشود تا زیبائی های طبیعت را بتوان بیشتر نظاره گر بود.

 چشمه و دریاچه شش پیر

شش پیر! این اسم عجیب و غریب که چیز زیادی هم درباره وجه تسمیه آن وجود ندارد، مربوط به چشمه ای است که در شهرستان سپیدان قرار گرفته و اتفاقا یکی از مهترین و پر آب ترین منابع آب سطحی دائمی این شهرستان به شمار می آید.


 چشمه ای که در 8 کیلومتری شمال روستای «برشنه» از توابع بخش همایجان قرار دارد و از میان شکاف های کوه به آرامی بیرون می آید و چندمتر پایین تر از سرچشمه رودخانه ای خروشان به راه می افتد که هر تازه واردی را به هیجان می آورد.

آب  چشمه «شش پیر» از جنوب شرقی سپیدان در مسیر کوهستانی به سوی دشت همایجان جریان پیدا می کند و با استفاده از نهرهای سنتی به اراضی و باغ های همایجان انتقال داده می شود. رودخانه شش پیر بعد از عبور از تنگ شش پیر و پیمودن راهی کوتاه وارد رودخانه شهر اردکان می شود.


چشمه شش پیر  در میان اهالی استان فارس جایگاه ویژه ای دارد، تا انجا که مردم محلی آن را مقدس می دانند و هر سال در وقتی معین به کنار این چشمه می آیند و دعا می کنند. در حدود 200 متری چشمه، در دل کوه نوشته ای قاجاری به چشم می خورد که نشان دهنده محبوبیت این چشمه در دوره قاجار است.


 تفرجگاه چله گاه

چله گاه سپیدان  در 5 کیلومتری شهر اردکان فارس قرار دارد .این گردشگاه در فصل های بهار و تابستان پذیرای انبوهی از مردم است . وجود غار های سنگی ،رودخانه پر آب طبیعت زیبا و چشم نواز بر زیبایی های تفرجگاه چله گاه سپیدان افزوده است .


 پیست اسکی پولاد کف

مجموعه تفریحی ورزشی پولادکف دومین پیست اسکی بزرگ و بین اللملی ایران است که در شهرستان سپیدان و ۱۵ کیلومتری شهر اردکان واقع شده و استفاده تفریحی و ورزشی دارد؛ همچنین این پیست به صورت چهار فصل دایر است .

این پیست دارای هوای خنک کوهستانی در فصل  تابستان و بارش  برف سنگین از نیمه‌های پائیز تا اوایل  بهار می‌باشد .


از امکانات این مجموعه می‌توان به تله کابین ،تلسکی ، کافی شاپ ، ماشین‌های کوهستان، چرخ‌های هوشمند، قایق ها ودریاچه مصنوعی نام برد .


البته باید گفت موراد ذکر شده در بالا تنها بخش کوچکی از زیبایی های این شهرستان می باشد ،حال انکه گوشه گوشه شهرستان سپیدان به نوع خود زیبایی های چشم نوازی دارد که تنها با بازدید از این شهرستان می توان به این زیبایی ها پی برد

برچسب ها : فصل،سپیدان،چهار،آبشار،مارگون,

نگارش در تاريخ 28 مهر 1396 توسط کیاناجون

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد